کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبرض
لغتنامه دهخدا
تبرض . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) به اندک معیشت روزگار گذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). اندک اندک روزگار گذاشتن . (زوزنی ). || تبرض چیزی ؛ اندک اندک گرفتن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقر...
-
واژههای همآوا
-
تبرز
لغتنامه دهخدا
تبرز. [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) بصحرا بیرون شدن قضای حاجت را. (از اقرب الموارد) (از زوزنی ). برآمدن بسوی صحرا برای قضای حاجت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خارج شدن بصحرا غایط کردن را. (از قطر المحیط). || آشکار شدن و به صحرا برآمدن . (...
-
جستوجو در متن
-
متبرض
لغتنامه دهخدا
متبرض . [ م ُ ت َب َرْ رِ ] (ع ص ) آن که به اندک معیشت روزگار گذراند.(آنندراج ). کسی که چیز اندکی می یابد و به آن روزگارمی گذراند. (ناظم الاطباء). || اندک اندک گیرنده چیزی را. (آنندراج ). گیرنده چیزی را اندک اندک و بطور اقساط. (ناظم الاطباء). و رجوع ...