کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبدیل به یون کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل تبدیل
لغتنامه دهخدا
قابل تبدیل . [ ب ِل ِ ت َ ] (ص مرکب ) قابل تغییر. تبدیل پذیر. صرف پذیر.
-
جستوجو در متن
-
پون
لغتنامه دهخدا
پون . (اِ) نمدزین . (برهان ). تکلتو. (آنندراج ). یون . رجوع به یون شود.
-
یون
لغتنامه دهخدا
یون . (اِخ ) ناحیه ای به خراسان بزرگ : پادشایی است [ به خراسان ] خرد اندر شکستگی ها و کوههای آن را یون خوانند از پس ناحیت سکیمشت و دهقان او را پاخ خوانند و قوتش از امیر ختلان است و ازآن ناحیت نمک خیزد. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 100).
-
یون
لغتنامه دهخدا
یون . [ ی َ وَ / یو ] (اِخ ) نام پسر یافث . (ناظم الاطباء). رجوع به یونان شود.
-
یون
لغتنامه دهخدا
یون . (اِخ ) قسمت آسیای صغیر یونان قدیم : چوب سدر که استعمال شده ، آن را از محلی آورده اند که کوه نامیده می شود. مردمان ایبرناری این چوب را آوردند. از مملکت بابل ، کری و یون تا شوش آنها را آوردند... تزیینات برجسته ٔ قصر از یون آورده شده ... ستونهای م...
-
یونگ
لغتنامه دهخدا
یونگ . (ترکی ، اِ) اسم ترکی صوف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یون . رجوع به صوف و پشم و یون شود.
-
پریتانه
لغتنامه دهخدا
پریتانه . [ پْری / پ ِ ن ِ ] (اِخ ) پروتانه یون (یعنی خانه ٔ پریتانیها ، خانه ٔ مردم ). رجوع به پروتانه یون شود.
-
یون
لغتنامه دهخدا
یون . (ترکی ، اِ) به معنی مطلق پشم استعمال شود. (انجمن آرا) (آنندراج ). کلمه ٔ ترکی است ، اوحدی آن را استعمال کرده است . (یادداشت مؤلف ). به معنی پشم ظاهراً فارسی باشد، چه بزیون راکه سندس یا نوعی سندس است از مرغزی کنند که پشم نرم زیر موی بز است و بز...
-
پریتانوم
لغتنامه دهخدا
پریتانوم . [ پْری / پ ِ نُم ْ ] (اِخ ) رجوع به پروتانه یون شود.
-
یون
لغتنامه دهخدا
یون . (اِ) فلس و فلوس . (ناظم الاطباء) (برهان ). فلس . (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) : فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزدنفی این مذهب یونان به خراسان یابم . خاقانی .با نص حدیث و نظم قرآن یونی نرزد حدیث یونان . خاقانی . || نمد و نمدزین . (ناظم الاطباء) (...
-
فازیست
لغتنامه دهخدا
فازیست . (اِخ ) نام قدیم رود ری یون در جنوب باطوم . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فازیس و فاز شود.
-
خرده کردن
لغتنامه دهخدا
خرده کردن . [ خ ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقطعات ریز تبدیل کردن .- خرده کردن پول ؛ پولی را به واحدهای کوچک تبدیل کردن . پول خرد کردن .
-
تحریف کردن
لغتنامه دهخدا
تحریف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبدیل کردن . بگردانیدن سخن یا چیزی . رجوع به تحریف شود.
-
تعویض کردن
لغتنامه دهخدا
تعویض کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدل کردن . تبدیل کردن . تغییر دادن . تاخت زدن . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.