کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبدل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبدل
لغتنامه دهخدا
تبدل . [ ت َ ب َدْ دُ ] (ع مص ) دگرگون گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تبدیل . تحویل . (ناظم الاطباء) : دل در جهان مبند که با کس وفا نکردهرگز نبود دور زمان بی تبدّلی . سعدی .|| بدل گرفتن . (تاج ...
-
واژههای مشابه
-
تبدل کردن
لغتنامه دهخدا
تبدل کردن . [ ت َ ب َدْ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر کردن . دگرگون کردن . عمل تبدل : چه کند بنده که بر جور تحمل نکنددل اگر تنگ بود مهر تبدل نکند.سعدی .
-
تبدل محاذات
لغتنامه دهخدا
تبدل محاذات . [ ت َ ب َدْ دُ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تغییر برابری : سبب نزدیکتر آن است که چیزها که برابر چشم باشد از برابری بگردد و این را بتازی تبدل محاذات گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جستوجو در متن
-
تبدلات
لغتنامه دهخدا
تبدلات . [ ت َ ب َدْ دُ ] (ع اِ) ج ِ تبدل . مبادلات و تحولات . (ناظم الاطباء). رجوع به تبدل شود.
-
تبدلاً
لغتنامه دهخدا
تبدلاً. [ ت َ ب َدْ دُ لَن ْ ] (ع ق ) بحالت تغییر صورت . (ناظم الاطباء). رجوع به تبدل و تبدیل شود.
-
دیگرگونی
لغتنامه دهخدا
دیگرگونی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) حالت وچگونگی دیگرگون . دگرگونی . تغیر و تبدل . تبدیل و تحویل . (ناظم الاطباء). تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تدهدی
لغتنامه دهخدا
تدهدی . [ ت َ دَ دی ] (ع مص )غلطیدن سنگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و قد تبدل من الهاء یاء فیقال تدهدی الحجر و غیره تدهدیاً، و دهدیته دهداةً و دهداءً. (منتهی الارب ).
-
غراف
لغتنامه دهخدا
غراف . [ غ َرْ را ] (اِخ ) نام اسب برأبن قیس . (منتهی الارب ). اسب برأبن قیس بن عقاب بن هرمی بن ریاح الیربوعی ، و اوست که درباره ٔ اسب خود گفته : فان یک غراف تبدل فارساسوای فقد بدلت منه سمیدعا... و سمیدع همسایه ٔ برأبن قیس بود. (تاج العروس ). برای...
-
صیرورة
لغتنامه دهخدا
صیرورة. [ ص َ رَ ] (ع مص ) گشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بازگردیدن کار. || میل کردن بسوی کسی . (منتهی الارب ). || (اصطلاح فلسفه ) شدن . هرقلیطوس افیسوسی که یکی از فلاسفه ٔ نحله ٔ ایونی و از حکمای یونانی قبل از سقراط است ، ا...
-
متورط
لغتنامه دهخدا
متورط. [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) آن که در هلاکت افتد.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در هلاکت افتاده . (ناظم الاطباء). آن که به کار دشوار افتد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به اشکال افتاده . (ناظم الاطباء). و رجوع ...
-
متبدل
لغتنامه دهخدا
متبدل . [ م ُ ت َ ب َدْ دِ ] (ع ص ) بدل چیزی گیرنده .(آنندراج ). کسی که می گیرد چیزی را عوض چیزی . || دگرگون شده . تبدیل شونده . || آن که واژگون می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبدل شود.- متبدل شدن ؛ دگرگون گردیدن . تبدیل شدن : بسیار برنیاید شهوت ...
-
امکان ذاتی
لغتنامه دهخدا
امکان ذاتی . [ اِن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) بنا بر قول ملاصدرا امکان ذاتی مخصوص به مبدعات است یعنی آنهارا فقط امکانی ذاتی است نه استعدادی و مکنونات را علاوه بر امکان ذاتی امکان استعدادی نیز هست که در معرض تحول و تبدل هستند. (از فره...
-
کف رفتن
لغتنامه دهخدا
کف رفتن . [ ک َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دزدیدن و چیزی به فریب از میان بردن و به عیاری و طراری بردن . (آنندراج ). دزدیدن . یواشکی چیزی را برداشتن . معمولاً به دزدیهای کوچک و مختصر (و غالباً کودکانه ) اطلاق میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).دزدید...