کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امام تبانی
لغتنامه دهخدا
امام تبانی . [ اِ ت َب ْ با ] (اِخ ) مکنی به ابوصادق . دانشمندی از آل تبان حفید ابوالعباس تبانی ، معاصر غزنویان . رجوع به آل تبان شود.
-
حسین تبانی
لغتنامه دهخدا
حسین تبانی . [ ح ُ س َ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن تبان . رجوع به تبانی شود.
-
جستوجو در متن
-
مؤامرة
لغتنامه دهخدا
مؤامرة. [ م ُ آ م َ رَ ] (ع مص ) مشاورت کردن ، و موامرة در این معنی لغت ردی است . (منتهی الارب ). مشاورت کردن . (آنندراج ). مشورت کردن با کسی در کار خود. (ناظم الاطباء). مشاورة. (دهار). || تبانی و توطئه در امری . || (اصطلاح فقهی ) به امر شخص ثالثی ر...
-
بایگانی
لغتنامه دهخدا
بایگانی . (حامص ) عمل بایگان . || ضبط. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). نام دائره ای در ادارات دولتی و بنگاههای ملی که اعضاء آن مأمور ضبط و نگاهداری پرونده ها و نامه ها هستند و بهنگام مراجعه آن اسناد را در اختیار مراجعان میگذارند. این کلمه را میتوان در بر...
-
خویشتن داری
لغتنامه دهخدا
خویشتن داری . [ خوی / خی ت َ ] (حامص مرکب ) عفاف . زهد. کف نفس . حلم . بردباری . تمالک نفس . خودداری از شهوات . پرهیز. پرهیزکاری . تماسک نفس . ورع . (یادداشت مؤلف ) : و بسلام کس نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی و با کسی نیامیختی ... و هم برین خویشتن ...
-
دیانت
لغتنامه دهخدا
دیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) مأخوذ از دیانة تازی ، دینداری کردن . صداقت و راستی . خداترسی . عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی . (ناظم الاطباء). دینداری : همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه . شهید.بمرگ این م...
-
رسولی
لغتنامه دهخدا
رسولی . [ رَ ] (حامص ) رسالت و پیغامبری . (ناظم الاطباء). پیغامبری . || پیغام رسانی . (فرهنگ فارسی معین ). فرستادگی . (ناظم الاطباء). سفارت . سفیری . ایلچی گری . نمایندگی : پس پسر عضدالدوله ... را به رسولی به غزنه فرستاد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 118)....
-
داشتن
لغتنامه دهخدا
داشتن . [ ت َ ] (مص ) دارا بودن . مالک بودن . صاحب بودن چیزی را. صاحب آنندراج گوید: داشتن ، معروف و این گاهی یک مفعول دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید:فلانی زور دارد و یا ملک دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید: فلانی فلانی را دوست میدارد : از...
-
برخیزیدن
لغتنامه دهخدا
برخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برخاستن . برپا ایستادن . بپا خاستن . قائم شدن : فراقش گر کند گستاخ بینی بگو برخیزمت یا می نشینی . نظامی .هوای دل رهش میزد که برخیزگل خود را بدین شکر برآمیز. نظامی .- بر کاری برخیزیدن ؛ قصد آن کردن . آهنگ آن کردن : چن...
-
متواتر
لغتنامه دهخدا
متواتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) پیاپی آینده یا از پس یکدیگر آینده به مهلت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیوسته . پی در پی . پیاپی . در پی یکدیگر آینده . متتابع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون او نه هست و نه بود ون...
-
اتصال
لغتنامه دهخدا
اتصال . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پیوسته شدن . (زوزنی ). پیوستن .بچیزی پیوستن . پیوسته شدن کار. (تاج المصادر). پیوستگی . رسیدن . اتحاد. التصاق . ملاصقت . تلاصق : تا نبودم من بحیدر متصل علم حق با من نمی جست اتصال . ناصرخسرو.بنگر که هست منکر من ، یا برادرم...
-
یاد کردن
لغتنامه دهخدا
یاد کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به خاطر آوردن . به یاد آوردن : یاد کن زیرت اندرون تن شوی تو بر او خوار خوابنیده ستان . رودکی .بنجشک چگونه لرزد از باران چون یادکنم ترا چنان لرزم . ابوالعباس .چو جان رهی پند او کرد یاددلم گشت از پند او رام و شاد. فردوس...
-
بستن
لغتنامه دهخدا
بستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن . پیوستن . ضد گشودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آ...
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...