کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تباعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تباعد
لغتنامه دهخدا
تباعد. [ ت َ ع ُ ] (ع مص )از یکدیگر دور شدن . (زوزنی ). دور شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). از همدیگر دور شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). ضد تقارب . (اقرب الموارد). دوری . (ناظم الاطباء). || دور از حقیقت . دوراز واقع. دروغ گونه : ن...
-
جستوجو در متن
-
واگرایی
لغتنامه دهخدا
واگرایی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) تباعد. (لغات فرهنگستان ).
-
تشائی
لغتنامه دهخدا
تشائی . [ ت َ ] (ع مص ) متفرق و پریشان شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تفرق قوم . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || تسابق قوم . (متن اللغة) (المنجد). || باهم دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تباعد. (اقرب الموارد) (المنجد): تشاء...
-
تماته
لغتنامه دهخدا
تماته . [ ت َ ت ُه ْ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تباعد. (اقرب الموارد). || تغافل . (اقرب الموارد).
-
زحزاح
لغتنامه دهخدا
زحزاح . [ زَ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن . (از متن اللغة).
-
بلج
لغتنامه دهخدا
بلج . [ ب َ ل َ ] (ع اِ) گشادگی ابرو. (منتهی الارب ). تباعد و فاصله ٔ مابین دو ابرو. (از اقرب الموارد). || ضوء و روشنائی . (از ذیل اقرب الموارد).
-
فحج
لغتنامه دهخدا
فحج . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) رفتار که در آن پیش پایها نزدیک گذارند و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ). و در مغرب تباعد میان ساقین را در مرد و چهارپا گویند. (اقرب الموارد). || سخت دوری میان هر دو پا. (منتهی الارب ).
-
تخوق
لغتنامه دهخدا
تخوق . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) دور شدن از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تباعد از. (اقرب الموارد) (المنجد). || فراخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اتساع . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
تمایط
لغتنامه دهخدا
تمایط. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) از هم دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تباعد. (اقرب الموارد). || با یکدیگر بد شدن قوم و تباهی افتادن میان آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
سبخ
لغتنامه دهخدا
سبخ . [ س َ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ). تباعد. (اقرب الموارد). || خواب سخت . (منتهی الارب ). سخت خوابیدن . (اقرب الموارد). || فراغ . (منتهی الارب ). فارغ بودن . (اقرب الموارد).
-
قز
لغتنامه دهخدا
قز. [ ق ُزز ] (ع مص ) پاک بودن و دور ماندن ازریم و آلایش . (منتهی الارب ). تباعد از دنس . (اقرب الموارد). || (ص ) مرد نیک پاک از آلایش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِزّ و قَزّ شود.
-
تناؤش
لغتنامه دهخدا
تناؤش . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) فراگرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تناول چیزی . (از اقرب الموارد). || سپس ماندن و دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن . (آنندراج ). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد).
-
زاهل
لغتنامه دهخدا
زاهل . [ هَِ ] (ع ص ) اسم فاعل از زهل بمعنی تباعد. (المنجد). || مجازاً غافل : و او از ترقب و ترصد حساد مکار غافل و از عناد روزگار زاهل . (جهانگشای جوینی ). || زاهل العقل ؛ مجازاً، ابله . آنکه کار از روی عقل نکند. || ثابت دل . مطمئن القلب . (اقرب المو...
-
فشق
لغتنامه دهخدا
فشق . [ ف َ ش َ ] (ع مص ) پراکندن نفس از آزمندی . || دور شدن فاصله دو شاخ آهو. (از اقرب الموارد). || دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شادمانی . || دوری میان دو سرون و میان دو سر پستان پیشین ناقه . (منتهی الارب ). تباعد میان دو شاخ...