کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبارک اسمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبارک اسمه
لغتنامه دهخدا
تبارک اسمه . [ ت َ رَ کَس ْ م ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) در مورد باری تعالی بکار رود، یعنی پاک و منزه است نام او (خدا)، بزرگ و پاک است نام او : از بهر خدای تبارک اسمه . (تاریخ قم ص 7).
-
واژههای مشابه
-
تبارک ا
لغتنامه دهخدا
تبارک ا. [ ت َ رَکَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پاک و منزه است خدا. (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفته اند که این صفت خاص است بخدا. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بزرگ است و پاک است اﷲ و ...
-
تبارک و تعالی
لغتنامه دهخدا
تبارک و تعالی . [ت َ رَ ک َ وَ ت َ لا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائیه ) بزرگ است و برتر است ، در مورد باری تعالی بکار رود : در حالتی که دهند بشارت او را به آمرزش واصل گردانند به او تحفه های کرامت را که فرموده است تبارک و تعالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311)...
-
تخت و تبارک
لغتنامه دهخدا
تخت و تبارک . [ ت َ ت ُ ت َ رَ] (ق مرکب ، از اتباع ) با تمام استراحت خیال . آسوده و بری از تشویش : درویش سبحان دو دست را ازپشت روی هم زیر سر گذاشت و تخت و تبارک خوابید. (سرو ته یک کرباس جمال زاده ج 1 ص 179). فلان تخت و تبارک نشسته بود. شب به خانه رفت...
-
علی آباد تبارک
لغتنامه دهخدا
علی آباد تبارک . [ ع َ دِ ت َ رَ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کزاز بالا از بخش سربند شهرستان اراک واقع در 17 هزارگزی شمال آستانه و 4 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ایست دامنه و سردسیر، و دارای 111 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هفته تأمین میشود.محصول آن غلات...
-
جستوجو در متن
-
ابن فضیل کاتب
لغتنامه دهخدا
ابن فضیل کاتب . [ اِ ن ُ ف ُ ض َل ِ ت ِ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن الحسین بن الفضیل بن مروان فارسی . ازجمله ٔ کتب او کتاب الاصنام و ماکانت العرب و العجم تعبد من دون اﷲ تبارک اسمه . (ابن الندیم ).
-
ذوالجلال والاکرام
لغتنامه دهخدا
ذوالجلال والاکرام . [ذُل ْ ج َ ل ِ وَل ْ اِ ] (اِخ ) خداوند بزرگی و گرامی کردن . (مهذب الاسماء). خداوند بزرگی و بزرگوار کردن . (قاضی خان بدر محمد دهار). اسمی از اسماء صفات خدای تعالی عز اسمه . مقتبس از آیه ٔ کریمه ٔ : تبارک اسم ربک ذی الجلال والاکرام...
-
رب
لغتنامه دهخدا
رب . [ رَب ب ] (اِخ ) از نامهای خدای تعالی . (ازاقرب الموارد) (از آنندراج ) (دهار) (از مجمل اللغة).پروردگار و خداوند و هو اسم من اسماء اﷲ تعالی و لایطلق باللام لغیر اﷲ و لایقال لغیره الا باضافة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (صراح اللغة). یکی از نامه...
-
اسم
لغتنامه دهخدا
اسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم از جهت تضمن اجلال وتشریف مناسبت با معنی سمو دارد و نام نهنده بتعین نام نیک اعلای م...
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و...