کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبار
لغتنامه دهخدا
تبار. [ ت َ ] (اِخ ) ابن عیاض ، یکی از دو کس که عثمان بن عفان را بقتل رساندند. دیگری «سوران بن حمران » بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تبار
لغتنامه دهخدا
تبار. [ ت َ ] (ع اِ) هلاک . (قطر المحیط) (اقرب الموارد).و این اسمی است از «تبر» و صاحب مصباح گوید: «فعال بفتح اکثر از فَعَّل َ آید مانند کلّم ، کلاماً و سلّم ، سلاماً و ودّع ، وداعاً» و از این معنی است : «و لاتزد الظالمین الا تباراً »؛ ای هلاکاً. (اق...
-
تبار
لغتنامه دهخدا
تبار. [ ت َ رر ] (ع مص ) یکدیگر را نیکی کردن : تباروا؛ تفاعلوا من البر. (اقرب الموارد). نَبارّوا؛ با هم برّ کردند. (منتهی الارب ).
-
تبار
لغتنامه دهخدا
تبار.[ ت َ ] (اِ) دودمان و خویشاوندان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دودمان و خویشاوندان و قرابتان را گویند.(برهان ). خاندان و اولاد. (غیاث اللغات ). اولاد و طایفه و آل . (انجمن آرا) (آنندراج ). خاندان و دودمان . (شرفنامه ٔ منیری ). دودمان و خویشاوندان...
-
واژههای مشابه
-
عالی تبار
لغتنامه دهخدا
عالی تبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) عالی نسب . آنکه نسب عالی دارد.
-
شاه تبار
لغتنامه دهخدا
شاه تبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) کسی که نژاد از شاهان دارد. کسی که نسبت وی به شاهان پیوندد. شاهزاده : در پرده ٔ اندیشه بیارای عروسی پس جلوه کنش پیش شهی شاه تباری .سنایی .
-
آل و تبار
لغتنامه دهخدا
آل و تبار. [ ل ُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) اعقاب و احفاد.
-
ایل و تبار
لغتنامه دهخدا
ایل و تبار. [ ل ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کسان و بستگان .
-
خویش و تبار
لغتنامه دهخدا
خویش و تبار. [ خوی / خی ش ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قوم و خویش . منسوبان . نزدیکان . عشیرة : ز کین و مهرش چون خلق ساعة اندر ملک همی فزاید خویش و تبار آتش و آب .ابوالفرج رونی .
-
واژههای همآوا
-
طبار
لغتنامه دهخدا
طبار. [ طَ ] (ع اِ) (بنات ...) بلاها و سختیها. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طبار
لغتنامه دهخدا
طبار. [ طُب ْبا ] (ع اِ) درختی است مانا به درخت انجیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صنفی از انجیر بزرگ سرخ است . (اختیارات بدیعی ). قسمی انجیر بزرگ سرخ فام . نوعی از انجیرسرخ بزرگ . (فهرست مخزن الادویه ). در برهان آمده است :طِبار نوعی از انجیر است و آن...
-
جستوجو در متن
-
نیکوتبار
لغتنامه دهخدا
نیکوتبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) نیکونژاد. نژاده . حسیب . فرخ تبار. اصیل .