کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاکید کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تآکید
لغتنامه دهخدا
تآکید. [ ت َ ] (ع اِ) دوالهایی که بدان قرپوس زین را با دو پهلوی آن بندند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). «اکائد» و «تآکید» جمع «اِکاد» است و این جمع آن نادر است . (از اقرب الموارد).
-
تأکید
لغتنامه دهخدا
تأکید. [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «أک د» و «وک د») استوار کردن گره و عهد و زین و پالان بر پشت اسب و شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها. (ازاقرب الموارد). || استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
تأکید خاص
لغتنامه دهخدا
تأکید خاص . [ ت َءْ دِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مفعول مطلق و نوع سوم تأکید و کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 71 شود.
-
تأکید عام
لغتنامه دهخدا
تأکید عام . [ ت َءْ دِ عام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مفعول مطلق و نوع سوم تأکید و کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 71 شود.
-
تأکید کردن
لغتنامه دهخدا
تأکید کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استوار کردن . عمل تأکید. رجوع به تأکید شود.
-
تأکید مثل
لغتنامه دهخدا
تأکید مثل . [ ت َءْ دِ م َ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از جهات توصیف مسندالیه تأکید مثل است چون :«امس الدابر» و «نفحة واحدة» و مثل این شعر سعدی :آتش سوزان نکند با سپندآنچه کند دود دل مستمند.رجوع به هنجار گفتار نصراﷲ تقوی ص 44 و رجوع به تأکی...
-
تأکید مسندالیه
لغتنامه دهخدا
تأکید مسندالیه . [ ت َءْ دِ م ُ ن َ دُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ترکیب اضافی ) تأکید مسندٌالیه برای چند چیز است : 1 - تقریر و تأکید مثل : «جاء زید زید» و مثل این شعر سنایی :گرچه بر خود بپوشی از پی فرع از درون شرم دار شرم از شرع . (تأمل ).2 - دفع توهم تج...
-
تأکید معنوی
لغتنامه دهخدا
تأکید معنوی . [ ت َءْ دِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تأکید معنوی یا غیرصریح بخلاف تأکید لفظی است و آنرا از این روی معنوی نامند که گوینده توجه به تأکید معنی دارد نه لفظ چنانکه برعکس در تأکید لفظی توجه به تکرار لفظاست . این گونه تأکید اختصا...
-
جستوجو در متن
-
تنجز
لغتنامه دهخدا
تنجز. [ ت َ ن َج ْ ج ُ ] (ع مص ) روایی خواستن و وعده وفا کردن جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : به تحصیل این اموال و تنجز این اقوال معتمدان روان کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 293). هر دو به حضرت رسیدند و مراس...
-
توقیع کردن
لغتنامه دهخدا
توقیع کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشان کردن و صحه گذاشتن پادشاه یا رئیس نامه و فرمان را جهت نفاذ و تأکید : دل وی را در باید یافت و نامه نبشت تا توقیع کنم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 81). پس بونصر را گفت که منشور باید نبشت این دو تن را تا توقی...
-
مهول
لغتنامه دهخدا
مهول . [ م َ ] (ع ص ) هائل . ترسناک . (غیاث ). بسیار ترس آور.خوفناک . هولناک . سهمگین . سهمناک . پر بیم و ترس . مخوف . هول مهول ، تأکید است . (منتهی الارب ) : سیل مرگ از فراز قصد تو کردتیز برخیز از این مهول مسیل . ناصرخسرو.آن بیابان که گرد این طرف ا...
-
خاک بر لب مالیدن
لغتنامه دهخدا
خاک بر لب مالیدن . [ ب َ ل َ دَ ] (مص مرکب ) رسمی است در هند که چون خواهند چیزی را با تأکید انکار کنند با دست خاک از زمین برداشته بر لب مالند و گاهی بر سر زبان هم ریزد. (فرهنگ نظام ). بنابر نقل آنندراج این مصدر بدو معنی مستعمل است یکی در مقام حاشا و...
-
هارپاگ
لغتنامه دهخدا
هارپاگ . (اِخ ) هارپاگوس . نام خویشاوند و وزیر آستیاک که از طرف آستیاک مأمور کشتن کورش شد، ولی او را نکشت ، چنانکه شرح آن بیاید: آستیاک شبی در خواب دید که از دخترش «ماندان » چندان آب رفت ، که همدان و تمام آسیا در آن غرق شد. شاه تعبیر آن را از مغها خ...
-
ابوالفوارس
لغتنامه دهخدا
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن بهاءالدوله بویهی . مشهور به قوام الدوله . سلطان الدوله ابوشجاع بن بهاءالدوله پس از پدر بجای او نشست و از جمله ٔ برادران خود جلال الدوله را ببصره فرستادو حکومت کرمان به ابوالفوارس داد و ابوالفوارس در کرمان م...