کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأسن
لغتنامه دهخدا
تأسن . [ ت َ ءَس ْ س ُ ] (ع مص ) از بوی بد چاه بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرفتن گاز چاه کسی را. || متغیر شدن آب . (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بگردیدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). || ...
-
واژههای مشابه
-
تاسن
لغتنامه دهخدا
تاسن . [ س َ ] (اِخ ) از قراء غزنه . (معجم البلدان ج 1 ص 353) (مرآت البلدان ج 1 ص 337). در مراصد الاطلاع ص 91 «تاسم » بهمین معنی آمده است و آن اشتباه است .
-
تاسن لادمی لون
لغتنامه دهخدا
تاسن لادمی لون . [ س َ دُ ] (اِخ ) موضعی است از ایالت «رون » در ناحیه ٔ لیون ، دارای 6512 تن سکنه میباشد.
-
جستوجو در متن
-
متأسن
لغتنامه دهخدا
متأسن . [ م ُ ت َ ءَس ْ س ِ ] (ع ص ) آب متغیر. (آنندراج ). آب متغیر و گندیده . (ناظم الاطباء). || آن که اخلاق پدر خود گیرد. (آنندراج ). کسی که خوی پدر خود دارد. (ناظم الاطباء). || آن که در چاه بدبو آمده بیهوش گردد. (آنندراج ). فرد بیهوش گردیده ٔ از ...
-
پرس
لغتنامه دهخدا
پرس . [ پ ِ ] (اِخ ) نام ایران در بعض زبانهای اروپائی و آن از نام پارسه ٔ عهد هخامنشی مأخوذ است . نام پارس در کتیبه های داریوش : پارسه و در تاریخ هرُدوت «پرسر» و در کتاب استرابن «پرسیس » و «پاراای تاسن » ودر تاریخ آمیان «پرسیس » و در تاریخ موسی خورن...
-
اردوان
لغتنامه دهخدا
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) سوم . اشک هیجدهم . چون اشک هفدهم وُنُن اول بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد، بعلت آنکه وی به اخلاق رومی عادت کرده بعض عادات پارتی را نمی پسندید و جمعی از یونانیان را مقرب خویش کرد. بزرگان پارت از او روی گردانیدند و اردوان را که س...