کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأسف
لغتنامه دهخدا
تأسف . [ ت َ ءَس ْ س ُ ] (ع مص ) اندوه خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). تلهف . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). دریغ و درد خوردن و اندوهگین گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندوه و غم و حسرت خوردن . (فرهنگ نظام ) : لکن لدغ الحرقة و...
-
واژههای مشابه
-
تأسف خوردن
لغتنامه دهخدا
تأسف خوردن . [ ت َ ءَس ْ س ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه خوردن . افسوس خوردن .دریغ خوردن : بسیار تأسف خورد و توجع نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسف ها خورد. (سندبادنامه ص 153). دوان آمد ...
-
تأسف آور
لغتنامه دهخدا
تأسف آور. [ ت َ ءَس ْ س ُ وَ ](نف مرکب ) تأسف انگیز. که اندوه و حسرت آورد. که دریغ و درد انگیزد. رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
-
تأسف انگیز
لغتنامه دهخدا
تأسف انگیز. [ ت َ ءَس ْ س ُ اَ ] (نف مرکب ) تأسف آور. که تأسف آورد. که دریغ و درد آورد. که اندوه و حسرت آورد. رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
-
واژههای همآوا
-
تأثف
لغتنامه دهخدا
تأثف . [ ت َ ءَث ْ ث ُ ] (ع مص ) احاطه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد چیزی درآمدن . (زوزنی ). || نهان خانه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لازم گرفتن . || الفت کردن . || الحاح کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). |...
-
جستوجو در متن
-
اسف ناک
لغتنامه دهخدا
اسف ناک . [ اَ س َ ] (ص مرکب ) اسف آور. تأسّف آور. مایه ٔ تأسف .
-
ایواه
لغتنامه دهخدا
ایواه . [ اَی ْ / اِی ْ ] (صوت ) وای . آه . تأسف . (اشتینگاس ). کلمه ٔ تعجب و تأسف . (ناظم الاطباء).
-
دژوان
لغتنامه دهخدا
دژوان . [ دَژْ / دِژْ ] (اِ) حسرت و تأسف و دریغ. (برهان ). دژمان .
-
فیر
لغتنامه دهخدا
فیر. (اِمص ) تأسف و افسوس . || سخره و لاغ . (برهان ). رجوع به فیریدن شود.
-
نچ نچ کردن
لغتنامه دهخدا
نچ نچ کردن . [ ن ُ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،تأسف خوردن بر کاری که دیگری کرده است و تأیید نکردن آن . || مِن مِن کردن . خرده گیری کردن .
-
حرباء
لغتنامه دهخدا
حرباء. [ ح َ رَ ] (ع اِ) واحَرَباء و واحَرَبی ̍؛ کلمه ٔتأسف و تلهف است مانند یااَسَفی ̍. (منتهی الارب ).
-
متأسف
لغتنامه دهخدا
متأسف . [ م ُ ت َ ءَس ْ س ِ ] (ع ص ) دریغکننده و درد خورنده و اندوهگین . (آنندراج ). کسی که تأسف دارد. (ناظم الاطباء). مهموم و محزون و کسی که دریغ می خورد و اندوهگین است . (ناظم الاطباء) : که عدل او ملجاءملهوفان و فضل او منجای متأسفان است . (سندبا...