کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأدی
لغتنامه دهخدا
تأدی . [ ت َ ءَدْ دی ] (ع مص ) (از «أدو») گرفتن برای دفع حادثه ٔ زمانه ادوات و اسباب آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ساز روزگار فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
تأدی
لغتنامه دهخدا
تأدی . [ ت َ ءَدْ دی ] (ع مص ) (از «أدی ») رسیدن به چیزی و رسانیدن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رسانیدن ، چنانکه حقی یا خبری را به کسی : تأدیت الیه من حقه ؛ رسانیدم او را حق وی . تأدی الیه الخبر؛ رسید به وی خبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متأدی
لغتنامه دهخدا
متأدی .[ م ُ ت َ ءَدْ دی ] (ع ص ) مهیا شده و حاضر شده و آماده و مرتب و آراسته . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (ازفرهنگ جانسون ). رسنده . واصل . || اداشده وپرداخته . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از فرهنگ جانسون ). || رساننده . و رجوع به تأدی شود.
-
بی خویشتنی
لغتنامه دهخدا
بی خویشتنی . [ خوی / خی ت َ ] (حامص مرکب ) بیهوشی . مدهوشی . بیخودی : ... و قفای آن بی خویشتن بباید خورد. (سندبادنامه ). هرچند خاطر برگماشتم هیچ معلوم نمیگردد که باعث و داعی او در این بی خویشتنی چه بوده است . (سندبادنامه ).مست بیخویشتن از خمر ظلومست ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خاندان اصلا ترسا بودند و گویند یونس معروف بلبابه بود و شغل حجامی داشت و بعضی گفته اند مادر ای...