کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأخر
لغتنامه دهخدا
تأخر. [ ت َ ءَخ ْ خ ُ ] (ع مص ) واپس شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پس ماندن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). آخر افتادن .(فرهنگ نظام ). ضد تقدم و متأخر ضد متقدم باشد. || درنگ کردن . (منتهی ...
-
جستوجو در متن
-
اجول
لغتنامه دهخدا
اجول . [ اُ ] (ع مص ) پس ماندن . بازپس ماندن . درنگ کردن . تأخر. (تاج المصادر).
-
نمره زدن
لغتنامه دهخدا
نمره زدن . [ ن ُ رِ زَ دَ] (مص مرکب ) نمره گذاری کردن . روی چیزی نمره گذاشتن . ترتیب تقدم و تأخر افراد یک مجموعه را مشخص کردن .
-
واپس شدن
لغتنامه دهخدا
واپس شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به عقب رفتن . پس رفتن . تأخر. (تاج المصادر بیهقی ): احجام ، واپس شدن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ).
-
لکع
لغتنامه دهخدا
لکع. [ل َ ] (ع مص ) گزیدن مار و کژدم . || خوردن . || نوشیدن . || سر زدن بره پستان مادر را در وقت شیر مکیدن . (منتهی الارب ). || سستی کردن . تأخر .
-
متقدمی
لغتنامه دهخدا
متقدمی . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (حامص ) پیشی . تقدم . مقابل متأخری (تأخر) : پیدا کردن حال متقدمی و متأخری که پیشی و سپسی بود. (دانشنامه ٔ علائی ، از فرهنگ فارسی معین ).
-
استیخار
لغتنامه دهخدا
استیخار. [ اِ ] (ع مص ) استئخار. واپس رفتن . واپس شدن . (زوزنی ). سپس ماندن . پس ماندن . تأخر: و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعة ولایستقدمون . (قرآن 34/7). || درنگ کردن .
-
انخناس
لغتنامه دهخدا
انخناس . [ اِ خ ِ ] (ع مص ) سپس ماندن از کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپس ماندن . (آنندراج ). تأخر و تخلف . (از اقرب الموارد). یقال : انخنس عنه . (از منتهی الارب ).
-
تناؤش
لغتنامه دهخدا
تناؤش . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) فراگرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تناول چیزی . (از اقرب الموارد). || سپس ماندن و دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن . (آنندراج ). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد).
-
متأخر
لغتنامه دهخدا
متأخر. [ م ُ ت َ ءَخ ْ خ ِ ] (ع ص ) درنگ کننده و پس ماننده . (آنندراج ). سپس مانده و درنگ کرده . مأخوذ از تازی ، عقب مانده و سپس مانده . (ناظم الاطباء). || آن که سپس همه دست از کار می کشد و از همه عقب می افتد. || آخر و پسین . (ناظم الاطباء) : و پیش...
-
اسواع
لغتنامه دهخدا
اسواع . [ اِس ْ ] (ع مص ) درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت : اَسْوَع َ و اساع ؛ ای انتقل من ساعة الی ساعة، او تأخّر ساعة. || مذی انداختن مرد بعد انتشار نره . || گذاشتن خر نره ٔ خود را. (منتهی الارب ). رجوع به اساعة شود.
-
انتاء
لغتنامه دهخدا
انتاء. [ اِ ] (ع مص ) سپس ماندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأخر. (از اقرب الموارد). || شکستن و آماسیده کردن بینی کسی را. || موافق شدن با کسی در شکل و در سیرت ، یقال : انتاءفلاناً. (منتهی ال...
-
انتئاش
لغتنامه دهخدا
انتئاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشتاب واداشتن . اعجال . (از اقرب الموارد). || سپس ماندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تأخر. (از اقرب الموارد). || بگوسپندان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندرا...
-
بازپس ماندن
لغتنامه دهخدا
بازپس ماندن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عقب ماندن . دنبال ماندن . تأخر : که چون شیرین ز خسرو بازپس مانددلش در بند و جانش در هوس ماند. نظامی .شتابنده تر و هم علوی خرام ازو بازپس مانده هفتاد گام .نظامی .