کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاه چیزی را گشودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تاه کردن
لغتنامه دهخدا
تاه کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن . خم کردن . لا زدن . دولا کردن . رجوع به «تا» و «تاه » شود.
-
جستوجو در متن
-
کربعة
لغتنامه دهخدا
کربعة. [ ک َ ب َ ع َ ] (ع مص ) بر زمین افکندن کسی را. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || به تیغ بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به شمشیر بریدن چیزی را. (از ناظم الاطباء). || از هم گشودن پایها را. (از منتهی الارب...
-
گشودنی
لغتنامه دهخدا
گشودنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) چیزی که لایق گشادن باشد. رجوع به گشادن و گشودن شود.
-
دل گشودن
لغتنامه دهخدا
دل گشودن . [ دِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) دل باز کردن . غمها یا رازهای خود را به کسی گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). هرچه در دل داشتن گفتن . درد دل کردن .
-
فض
لغتنامه دهخدا
فض . [ ف َض ض ] (ع مص ) شکستن چیزی چنانکه از هم جدا شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکستن مهر نامه . (منتهی الارب ). شکستن مهر نامه و گشودن آن . || پریشان کردن قوم را. || سوراخ کردن مروارید. || ریختن اشک . || تقسیم کردن و پراکندن چیزی را بر...
-
گره از پیشانی گشودن
لغتنامه دهخدا
گره از پیشانی گشودن . [ گ ِ رِه ْ اَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشاده رو شدن . خود را شادرو نمودن : گشاد کار مشتاقان از آن ابروی دلبند است خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی .حافظ.
-
کارگشائی کردن
لغتنامه دهخدا
کارگشائی کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشکل کسی را گشودن . به او قرض دادن .
-
دغدغة
لغتنامه دهخدا
دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] (ع مص ) طعن کردن بر کسی بوسیله ٔ سخنی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سستی کلام . (منتهی الارب ). ضعیف و سست گفتن سخن را و خالص نکردن معنی آن . (ازاقرب الموارد). زغزغة. || پنهان کردن چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموا...
-
گره گشودن
لغتنامه دهخدا
گره گشودن . [ گ ِ رِه ْ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) باز کردن گره : نیست جز دندان شکستن چاره ای کج بحث رااز دم عقرب گره نتوان گشود الا به سنگ . صائب .رجوع به گره گشادن و گره گشایی و گره گشا شود.
-
بند گشودن
لغتنامه دهخدا
بند گشودن . [ ب َگ ُ دَ ] (مص مرکب ) بند برگرفتن . باز کردن بند. بند وا کردن . قید و بند را باز کردن . مقابل بند بستن : ازدست و پای محکوم بند گشودند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
میم کردن
لغتنامه دهخدا
میم کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شکل «م » درآوردن . دهان تنگ را از هم گشودن . لبها را به شکرخنده گشودن : بخنده عقیقین نقط میم کردشباهنگ در میم دو نیم کرد.اسدی (گرشاسب نامه ص 29 متن و حاشیه ).
-
بال کشیدن
لغتنامه دهخدا
بال کشیدن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) کشیدن بال . ممتد ساختن بال . گشودن و گستردن بال . || پروبال گشودن . به پرواز آمدن . || بمجاز، بزرگ شدن . بالیدن . پر و بال گرفتن : او را [ دختر را ] به نزدیک مریدی برد و فرمود که تربیت دارد، مرید در تعهد دختر تلطف نمو...
-
سر گشادن
لغتنامه دهخدا
سر گشادن . [ س َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشودن سر. || باز کردن سر شیشه و دیگ و مانند آن : توانی مهر یخ بر زر نهادن فقاعی را توانی سر گشادن . نظامی . || باز کردن نامه . گشودن . مهر از نامه برگرفتن : دبیر آمد و نامه را سر گشادز هرنکته صد گنج را در گشاد. نظ...
-
آچار
لغتنامه دهخدا
آچار. (ترکی ، اِ) (ظ. از آچمق ترکی گشودن ) کلید. دست افزار فلزین که بدان چوب پنبه ٔ شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند.