کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تان ترد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تان ترد
لغتنامه دهخدا
تان ترد. [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات هی مِن-وپ-تِ-ر که آن را در تداول عوام فرانسه «اره مگس » نامند.
-
واژههای مشابه
-
تان نیراس
لغتنامه دهخدا
تان نیراس . (اِخ ) پسر «ایناروس » بود که شخص اخیر بدوران پادشاهی اردشیر درازدست بحکومت مصر رسید و علیه اردشیر طغیان کرد و زیان های فراوان به ایرانیان وارد آورد. اردشیر برای سرکوبی او لشکری به سرداری مِکابیز بمصر فرستاد. با این که تسلیم کامل مصریان در...
-
تان هاوزر
لغتنامه دهخدا
تان هاوزر. [ زِ ] (اِخ ) شاعر آلمانی که در قرن 13 میلادی زندگی میکرد. وی از خاندان نجباو مصنف اشعار غنایی و تصنیف های رقص و امثال است . درتمام آثار وی شوخ طبعی و هجو مطبوعی مشاهده میگردد. او تیره بختی ها و حماقت های خود را در «خدمت بانوان » استهزاء م...
-
تان یو
لغتنامه دهخدا
تان یو.(اِ) لقب پیشوایان ترکان جنوبی بود که بعداً به خاقان تبدیل گشت . رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 181 شود.
-
پی تان
لغتنامه دهخدا
پی تان . (اِخ ) نام شهری به آسیای صغیر. (ایران باستان ج 2 ص 1242). رجوع به پی تانه شود.
-
تری تان تخم
لغتنامه دهخدا
تری تان تخم . [ ت ْ ت َ ] (اِخ ) پسر اردوان و یکی از فرماندهان بزرگ خشایارشا است که مخالف جنگ با یونان بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 738، 751 و 767 شود.
-
جستوجو در متن
-
ترد
لغتنامه دهخدا
ترد. [ ت ُ ] (ص ) شکننده و نازک و رقیق و بی دوام . (ناظم الاطباء). زودشکن . شکننده . سست . مقابل چغر.
-
ترد شدن
لغتنامه دهخدا
ترد شدن . [ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لطیف و نرم شدن ، چنانکه گوشت را در برف یا پیاز و انجیر رنده شده خوابانند تا نرم و ترد شود و از حالت چغری بیرون آید. رجوع به ترد شود.
-
پکاری
لغتنامه دهخدا
پکاری . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی خوک وحشی آمریکای جنوبی است و گوشت آن بسیار نازک و ترد است .
-
کلچ
لغتنامه دهخدا
کلچ . [ ک َ ] (ص ) خشک . یابس . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || ترد که در زیر دندان آواز دهد، و در بعضی جاهای گیلان کرچ گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گنو
لغتنامه دهخدا
گنو. [ گْنو / گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از آهوی افریقا که گوشت ترد لذیذ دارد. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).
-
دیرشکن
لغتنامه دهخدا
دیرشکن . [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) مقابل زودشکن و ترد. محکم . قرص . زفت . عسرالرض . عسرةالرض . (یادداشت مؤلف ). که زود شکسته نشود.
-
طرد
لغتنامه دهخدا
طرد. [ طَ رِ ] (ع ص ) آب باران به بول ستوران آمیخته از کثرت آمد و شد آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ).