کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تانک
لغتنامه دهخدا
تانک . (اِ) وزنه ای که تقریباً معادل 12مثقال باشد. (ناظم الاطباء). دو اونس . (اشتینگاس ).
-
تانک
لغتنامه دهخدا
تانک . (انگلیسی ، اِ) خزانه ٔ آب ونفت و غیره که در کارخانه ها بکار رود. بدین معنی ازهندی گرفته شده و در انگلیسی رایج است . رجوع به «تانکر» و فرهنگ نظام شود.
-
تانک
لغتنامه دهخدا
تانک . (انگلیسی ، اِ) ارابه ٔ بزرگ جنگی است که انگلیسیها در اثنای جنگ بین المللی اول اختراع کردند که در هر زمین ناهمواری میتواند عبور کند. (فرهنگ نظام ). تانگ ، کلمه ٔ انگلیسی و ارابه ٔ زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و چرخهای آن که از دن...
-
تانک
لغتنامه دهخدا
تانک . [ ن ِ ک َ /تان ْ ن ِ ک َ ] (ع ضمیر) اسم اشاره بصیغه ٔ تثنیه از برای مؤنث . (ناظم الاطباء). آن دو زن . ایشان دو زن .
-
واژههای همآوا
-
تعنک
لغتنامه دهخدا
تعنک . [ ] (اِخ ) در نزدیکی مجدو بود که بسیار از اوقات با مجدوذکر میشود و چهار میل به لجون و 12 میل به ناصره و 48 میل به قدس مانده واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
تعنک
لغتنامه دهخدا
تعنک . [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) بسته گردیدن ریگ و بلند شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعقد و ارتفاع ریگ بحدی که راهی در آن نباشد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تانگ
لغتنامه دهخدا
تانگ . (اِ) مأخوذ از کلمه ٔ تانک انگلیسی است که در فارسی امروز متداول شده است . رجوع به تانک شود.
-
باره کوب
لغتنامه دهخدا
باره کوب . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی جنگی تخریب باره و حصار و دژ را. منجنیق . ابزاری چون توپ و تانک امروز.
-
تیانک
لغتنامه دهخدا
تیانک . [ ت َی ْ یا ن ِ ک َ ] (ع اِ) اسم اشاره و مصغر تانک . (ناظم الاطباء).
-
تانکر
لغتنامه دهخدا
تانکر. [ ک ِ ] (انگلیسی ، اِ) مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است . انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانه ٔ آب و نفت ...) شود.
-
تا
لغتنامه دهخدا
تا. (ع حرف ) اسم اشاره است برای مفرد مونث . تثنیه ٔ آن «تان » و جمع آن «اولاء» است . گاهی «ها» تنبیه به اولش افزوده گردد چون : هاتا، هاتان ، هؤلاء. اگر در مخاطب استعمال شود به آخرش «ک » پیوندد مانند: تاک . تلک . تیک . فتحه دادن تاء «تلک » لغت ردیئی ...
-
واحد ارتشی
لغتنامه دهخدا
واحد ارتشی . [ ح ِ دِ اَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد نظامی . دسته ای از سربازان که تحت فرماندهی رئیسی باشند. کوچکترین واحد ارتشی جوخه است بنابراین گردان ، هنگ ، واحد تانک و واحد زره پوش همه واحدهای ارتشی به شمار میروند.
-
دبابة
لغتنامه دهخدا
دبابة. [ دَ ب ِ / ب َ ] (ع اِ) از آلات جنگ است و آن ازپوست و چوب باشد و مردان را در آن درآورند و در بن قلعه فرستند تا درون آن بوند و در آن قلعه نقب زنند.(منتهی الارب ) (آنندراج ). صندوق که در حصار نهند برای نقب . (مهذب الاسماء). خرک . و خرک از آلات م...