کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالیف و تصنیف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تآلیف
لغتنامه دهخدا
تآلیف . [ ت َ ] (ع اِ) جمع تألیف است . (فرهنگ نظام ). رجوع به تألیف شود.
-
تألیف الحان
لغتنامه دهخدا
تألیف الحان . [ ت َءْ ف ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ج ِ تألیف لحن . ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون .
-
تألیف کامل
لغتنامه دهخدا
تألیف کامل . [ ت َءْ ف ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوبت مرتب (در موسیقی ). رجوع به مجمعالادوار هدایت بخش سوم ص 119 شود.
-
تألیف لحن
لغتنامه دهخدا
تألیف لحن . [ ت َءْ ف ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترکیب نغمه ٔ موسیقی با نظامی موزون .
-
جستوجو در متن
-
تصنیف کردن
لغتنامه دهخدا
تصنیف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن کتابی را : کتاب گلستانی تصنیف توانم کرد. (گلستان ). و رجوع به تصنیف شود.
-
تصنیف ساز
لغتنامه دهخدا
تصنیف ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) کارسرای . حراره گوی . وشاح . زاجل . زجال . مُوَشِّح . (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده ٔ سرود و تصنیف . که تصنیف و نواهای موسیقی سازد:تو شاعر نیستی تصنیف سازی . ایرج میرزا.و رجوع به تصنیف شود.
-
دفتر پرداختن
لغتنامه دهخدا
دفتر پرداختن . [ دَ ت َ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن دفتر. دفتر ساختن . || تألیف کردن . تصنیف کردن . || دیوان شعر ترتیب دادن .
-
چامه سرائی
لغتنامه دهخدا
چامه سرائی .[ م َ / م ِ س َ ] (حامص مرکب ) شاعری . سخن سرائی . شعرگویی . تصنیف سازی . || آوازخوانی . شعرخوانی . خواندن شعر و تصنیف در دستگاههای موسیقی . خوانندگی .
-
تصنیف
لغتنامه دهخدا
تصنیف . [ ت َ ] (ع مص ) گونه گونه ساختن چیزی را و جدا کردن بعض آن را از بعض و تمیز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). صنف صنف کردن و نوع نوع گردانیدن و جدا ساختن بعض نوع را از بعض . و در بعض کتب چنین نوشته که تصنیف نوع نوع گرفتن ...
-
تصانیف
لغتنامه دهخدا
تصانیف . [ ت َ ] (ع اِ)ج ِ تصنیف . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آنچه از کتابهاتصنیف میشود. (از اقرب الموارد). جمع تصنیف است بمعنی کتاب . (فرهنگ نظام ). آثار و نوشته ها : بنام قیصران سازم تصانیف به از ارتنگ چین تنکلوشا. خاقانی .در تصانیف حکما آورده ...
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) قلانسی . ازحکما و فضلای زمان خود بوده ، صاحب تألیف و تصنیف است و گاهی شعری هم گفته . (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 377).
-
چامه گو
لغتنامه دهخدا
چامه گو. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) چامه گوی . گوینده ٔ شعر. شاعر. سخنسرا. آنکه سخن منظوم سراید و کلام با وزن و قافیه سازد. سرودگوی . تصنیف ساز. || سرودخوان . غزل خوان . تصنیف خوان ، آنکه شعر و غزل به آواز خواند. کسی که سرود و تصنیف و غزل با آهنگ موسیق...
-
محبر
لغتنامه دهخدا
محبر. [ م ُ ح َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که نیکو و آراسته میکند چیزی را. (ناظم الاطباء). || نیکو خط نویسنده . || آراینده ٔ سخن و شعر : و بعد چنین گوید محرر این تألیف و محبر این تصنیف . (المعجم شمس قیس ص 1).
-
استاباماتر
لغتنامه دهخدا
استاباماتر. [ اِ ما ت ِ ] (لاتینی ، اِ مرکب ) عنوان تصنیف موسیقی مذهبی که در خمیس العهد آنرا از روی اقوال منثوره ٔ ژاکُپُن داتَدی (مائه ٔ چهاردهم میلادی ) به آواز میخوانند. مشهورترین استاباتها، استابات پالِسترینا، پِرگُلِس ، هَیدن و رُسَینی است که در...