کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تآسی
لغتنامه دهخدا
تآسی . [ ت َ ] (ع مص ) غمخواری کردن یکدیگر را. تعزیت کردن بعضی بعض دیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تأسی
لغتنامه دهخدا
تأسی . [ ت َ ءَس ْ سی ] (ع مص ) (از «أس و») یکدیگر را به صبر فرمودن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). || تسلی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تصبر و تعزی . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). صبر کردن . (دهار). تجلد و تحمل . (قطر المحیط). شکیبا...
-
تاسی السمت
لغتنامه دهخدا
تاسی السمت . [ ] (معرب ، اِ) سنگی که در ساختمانها و بندکشی آن بکار رود، «سولفات دوشو» خاکی است که چون پخته شود، گچی خاکستری بدست آید که «تیمشمت » نامند... (از دزی ج 1 ص 139).
-
تأسی کردن
لغتنامه دهخدا
تأسی کردن . [ ت َ ءَس ْ سی ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقتدا کردن به پیشوای خود. (ناظم الاطباء). پیروی کردن . متابعت کردن . اعمال کسی را سرمشق قرار دادن . رجوع به تأسی شود.
-
واژههای همآوا
-
تآسی
لغتنامه دهخدا
تآسی . [ ت َ ] (ع مص ) غمخواری کردن یکدیگر را. تعزیت کردن بعضی بعض دیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
طاسی
لغتنامه دهخدا
طاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) گرفته : یقال نفسی طاسِئَةٌ؛ یعنی دل من گرفته است . (منتهی الارب ).
-
طاسی
لغتنامه دهخدا
طاسی . (اِخ ) موضعی است در خراسان . (معجم البلدان ).
-
تعصی
لغتنامه دهخدا
تعصی . [ ت َ ع َص ْ صی ] (ع مص ) دشوار و درپیچان شدن کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نافرمانی کردن و عناد ورزیدن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ابوسعدون
لغتنامه دهخدا
ابوسعدون . [ اَ س َ ] (اِخ ) اوراست : تأسی اهل الایمان بماجری علی مدینة قیروان .
-
متأسی
لغتنامه دهخدا
متأسی . [ م ُ ت َ ءَس ْ سی ] (ع ص ) تسلی گیرنده . (آنندراج ). دریافت کننده ٔ تسلی . || بردبار و صابر و شکیبا. || مقلد و پس رو و مرید و تابع. (ناظم الاطباء). آن که به دیگری تأسی کند. پیرو. و رجوع به تأسی شود. || مهموم و مغموم و پریشان و مضطرب . (نا...
-
سابانه
لغتنامه دهخدا
سابانه . [ن َ ] (اِخ ) رودی است در امریکای مرکزی در تنگه ٔ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد.
-
اقتداء
لغتنامه دهخدا
اقتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر پی کسی رفتن . (ترجمان القرآن جرجانی ). || پس امام نماز کردن . (آنندراج ). || پی بردن بکسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ). تأسی .
-
پیروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیروی کردن . [ پ َ/ پ ِ رَ / رُ وی ک َ دَ ] (مص مرکب ) متابعت کردن . اقتدار کردن . اقتفا کردن . اقتراء. اقتیاف . تمصر. تقیل .ائتمام ؛ بدنبال چیزی پیوستن . اتباع . متابعت . احتذاء. تتبع. تقلید. تباعة. اثف . تأسی کردن . تسنن . تشیع.تعاقب . استقراء. تق...