کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تازیدن
لغتنامه دهخدا
تازیدن . [ دَ ] (مص ) تاختن و دویدن و دوانیدن ، لازم و متعدی هر دو آمده . تاختن و دواندن . (فرهنگ نظام ). دویدن و سیر کردن . (ناظم الاطباء). این لفظ در پهلوی «تازیدن » و در اوستا «تچ » و در سنسکریت هم «تچ » است . خود لفظ «تچ » اوستا و سنسکریت در زبان...
-
جستوجو در متن
-
تازش
لغتنامه دهخدا
تازش . [ زِ ] (اِمص ) قطره زدن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || تاختن و تک و پوی کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دویدن . (غیاث اللغات ). اسم مصدر تازیدن است . (فرهنگ نظام ). محمدمعین در حاشیه ٔ برهان آرد: پهلوی «تاچشن » از تاز+ ش (اس...
-
تاخت
لغتنامه دهخدا
تاخت . (مص مرخم ، اِمص ) در پهلوی نیز تاخت بمعنی دو،حمله ، هجوم . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از رفتن اسب ، نوعی از دویدن اسب ، قسمی راندن اسب ، قسمی رفتن بشتاب اسب بطی تر از چهارنعل ، قسمی از رفتار اسب نرم تر از چهارنعل ، دو، تک : بتاخت رفتن ، تاخت ک...
-
تازیانه
لغتنامه دهخدا
تازیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) تازانه . (برهان ). آنچه بدان اسب را زنند بهندی ، گورا. (غیاث اللغات ). تابیده ٔ کلفت چرمی یا ریسمانی با دسته ٔ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. (فرهنگ نظام ). شلاق و قمچی است . (فرهنگ نظام ) (نا...
-
دود برآمدن
لغتنامه دهخدا
دود برآمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) دود برخاستن . بلند شدن دود. در آتش افروختن . (یادداشت مؤلف ). ادخان . تدخین . دخون . دخن . دود برآمدن از آتش . (منتهی الارب ).- دود از چیزی برآمدن ؛ سوختن آن چیز. (یادداشت مؤلف ) : سعدی ز سوز سینه هر دم چنان ...
-
تاراج
لغتنامه دهخدا
تاراج . (اِ) غارت . (فرهنگ نظام ) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (برهان ) (لغت فرس اسدی ). نهب . (انجمن آرا) (برهان ). چپاول . (فرهنگ نظام ). تارات . (برهان ). یغماکردن . چاپیدن . چپو کردن . تاخت . تاختن . غارتیدن . اغاره . ...
-
تاختن
لغتنامه دهخدا
تاختن . [ ت َ ] (مص ) این لفظ در پهلوی هم تاختن و در اوستا «تک » و «تچ »، در سنسکریت هم تچ است که اکنون در زبان ولایتی مازندران موجود است با تبدیل «چ » به جیم ... (فرهنگ نظام )... پهلوی تاختن از اوستا «تچ » (دویدن )... (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). د...