کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریکی عمیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تاریکی بینایی
لغتنامه دهخدا
تاریکی بینایی . [ کی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقصان فعل حاسه ٔ بینائی : کُمْنة؛ تاریکی بینایی . (منتهی الارب ).
-
تاریکی روز
لغتنامه دهخدا
تاریکی روز. [ کی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً بمعنی سختی ایام آمده : تاریکی روز از فغان است ، الجزع عند البلاء تمام المحنة. الجزع اتعب من الصبر. (علی علیه السلام )؛ رنج بی آرامی و ناشکیبایی بیش از رنج بر شکیبایی باشد. (از امثال و حکم دهخدا ج 1...
-
تاریکی غلیظ
لغتنامه دهخدا
تاریکی غلیظ. [ کی ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریکی غلیظ از بلاهائی بود که خداوند عالم بر مصر فرودآورد (سفر خروج 10:21:23) و دور نیست که این مطلب در اثر بخار کثیفی بود که بواسطه ٔ تابش آفتاب بفرمان خدا و به امر موسی تشکیل یافته مصریان از آن بسیا...
-
تاریکی کورکی
لغتنامه دهخدا
تاریکی کورکی . [ ری رَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، کاری را از روی نادانی انجام دادن یا راهی را در ظلمت پیمودن .
-
جستوجو در متن
-
سیاهی
لغتنامه دهخدا
سیاهی . (حامص ) مقابل سفیدی . سیاه . (از آنندراج ) : بعشق اندر نهیبی زین بتر نیست سیاهی را ز پس رنگی دگر نیست . (ویس و رامین ).حسنک ... جبه ای داشت حبری رنگ با سیاهی میزد. (تاریخ بیهقی ).بر سیاهی سنگ اگر زرت سپید آید نه سرخ زآن سپیدی دان سیاهی روی دی...
-
خیره شدن
لغتنامه دهخدا
خیره شدن . [ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متعجب شدن . بشگفت درآمدن . مات شدن از فرط تعجب . حیران شدن از نهایت شگفتی . متحیر شدن . مدهوش شدن : تا پدید آمدت امسال خط غالیه بوی زاهری خیره شد و غالیه و عنبرخوار. عماره ٔ مروزی .چو ارجاسب دید آن چنان خیره ش...
-
حجرالقیشور
لغتنامه دهخدا
حجرالقیشور. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) حجرالشقاق . حجرالشعر.حجرالشفاف . حجرالرجل . داود ضریر انطاکی مینویسد: حجر القیشور بالمعجمة او المهملة و هو حجر الرجل و المحکات و هو حجر، یعوم علی الماء لخفته ، اسفنجی الجسم و هو نوعان ابیض و اسود و اجوده...
-
هاری
لغتنامه دهخدا
هاری . (حامص ) صفت هار. حالت و چگونگی هار. دیوانگی خاصه در سگ . هار و دیوانه بودن . || داءالکلب . بیماری سگ هار. بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند. این بیماری عفونی است که بواسطه ٔ یک ویروس فیلتران تولید میشود و بوسیله ٔ تحریکات عصبی که مهمتری...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر.[ زَ ب َ ] (ص ، ق ) بالا باشد که در مقابل پایین است وبه عربی فوق گویند. (برهان قاطع). پهلوی : هچ اپر مرکب از هچ (از) و اپر (ابر- بر) در پهلوی متأخر اژور «نیبرک 91» کردی ع : زبری (شدت ، سخت ). افغانی : زبر (بالا) بلوچی : زبر (قادر) «اسشق 651» طبر...
-
خاورشناسی
لغتنامه دهخدا
خاورشناسی . [ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) عمل خاورشناس . خاورشناسی به رشته ای از معارف بشری اطلاق میشود که بحث از زبان و علم و ادب ملل خاور می کند. از آنجا که موضوع این علم فرهنگ ملل خاور است دامنه ٔ آن در معنای خود بسیار وسیع است و باطلاق عام شا...
-
ارد اول
لغتنامه دهخدا
ارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی 56 و برخی 55 ق . م . نوشته اند ولی ظن قوی میرود که دومی صحیح تر است . اُرُد نخستین شاه ایران است که در زمان سلط...