کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخ اوستایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تاریخ اوستایی
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی . [ خ ِ اَ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیرنیا در تاریخ ایران باستان آرد: اطلاعات ما راجع به این موضوع همین است که در زمان داریوش اول حساب اوستایی معمول نبود زیرا اسامی نه ماهی که در کتیبه ٔ بزرگ بیستون ذکر شده غیر از اسامیی است که در د...
-
زبان اوستایی
لغتنامه دهخدا
زبان اوستایی . [ زَ ن ِ اَ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان کتاب اوستا است و یکی از اصول و پایه های زبان ایران است . این زبان خاصه قسمتهای قدیم آن (گاته ) بسیار کهنه بنظر میرسد و مانند زبان سنسکریت و عربی دارای اعراب است یعنی اواخر کلمات از روی تغیی...
-
تاریخ اوستایی جدید
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی جدید. [ خ ِ اَ وِ یی ِ ج َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب زمانی که سال آن دوازده ماه سی روزی و پنج روز اندرگاه داشته باشد. تقی زاده در کتاب گاه شماری برای این تاریخ نام «گاه شماری اوستایی جدید» را انتخاب کرده و آرد: ... بهترین اصطلاح برا...
-
تاریخ اوستایی قدیم
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی قدیم . [ خ ِ اَ وِ یی ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آقای تقی زاده در گاه شماری آرند: اولین شکل گاه شماری که از آن (قمری کبیسه دار) در قوم اوستایی خبر داریم و اثرش باقی است «گاه شماری اوستایی قدیم » است که مربوط بفصول شمسی است و بظن قو...
-
جستوجو در متن
-
اشونت
لغتنامه دهخدا
اشونت . [ اَ ش َ ] (اوستایی ، ص ) کلمه ٔ اوستایی بمعنی پاک ، مقدس . رجوع به یشتها ص 32 و 604، و اشون شود.
-
اشوزوشت
لغتنامه دهخدا
اشوزوشت . [ اَ ] (اوستایی ، اِ مرکب ) رجوع به اشوزشت شود.
-
اشم وهو
لغتنامه دهخدا
اشم وهو. [ اَ ش ِ وُ ] (اوستایی ، اِ مرکب ) کلمه ٔ اوستایی بمعنی یکی از نمازهاست . رجوع به یشتها ص 32، 136 و 604 شود.
-
اشوکار
لغتنامه دهخدا
اشوکار. [ ](اوستایی ، اِ) کلمه ٔ اوستایی است بمعنی بخشنده ٔ قوت رجولیت که زردشتیان آنرا یکی از عناصر چهارگانه می دانستند. رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 174 شود.
-
هاونی
لغتنامه دهخدا
هاونی . [ وَ ] (اوستایی ، اِ) هاونگاه . طرف صبح . رجوع به هاونگاه شود.
-
اشیرواد
لغتنامه دهخدا
اشیرواد. [ اَشیرْ] (اوستایی ، اِ مرکب ) کلمه ٔ اوستایی بمعنی تندرستی پتمانک کتک ختای (پیمان کدخدایی یا خطبه ٔ عروسی که نزد پارسیان هند به اسم گجراتی خود اشیرواد معروف است ). (از خرده اوستا ص 28).
-
اکومنه
لغتنامه دهخدا
اکومنه . [ اَ ک َ م َ ن َه ْ ] (از اوستایی ، اِ) اکومن . صورتی از اکمنه (کلمه ٔ اوستایی ) به معنی روان پلید که برخی از محققان اکوان [ دیو ] را محرف آن دانند. (از مزدیسنا و ادب پارسی ذیل ص 163). رجوع به اکمنه شود.
-
دانوکرشن
لغتنامه دهخدا
دانوکرشن . [ ک َ ش َ ] (اوستایی ، نف مرکب ) صورت اوستایی کلمه مرکب «دانه کش » است و دانه کش صفتی است برای مورچه . (از فرهنگ ایران باستان ص 198). رجوع به دانه کش شود.
-
کوی
لغتنامه دهخدا
کوی . [ ک َ ] (اِ) صورت اوستایی کی . (حاشیه ٔ برهان چ معین : کی ). و رجوع به کی [ک َ / ک ِ] شود.
-
زین
لغتنامه دهخدا
زین . [ زَ ی َ ] (اوستایی ، اِ) واژه ٔ اوستائی بمعنی زمستان . (از فرهنگ ایران باستان ص 72). رجوع به دی شود.