کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاثیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تأثیر
لغتنامه دهخدا
تأثیر. [ ت َءْ ] (اِخ ) نام وی میرزا محسن از تبریزی های متولدشده در اصفهان است . اجداد وی را شاه عباس صفوی از تبریز کوچانید و در اصفهان مسکن داد. تاریخ تولد تأثیر را بر مبنای این دو بیت :در پنجه و پنج عمر درباختنی یک گوهرم افتاد و نشد ساختنی تاریخ ...
-
تأثیر داشتن
لغتنامه دهخدا
تأثیر داشتن . [ ت َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مؤثر واقع شدن . نتیجه داشتن : کوشش من تأثیر نداشت ؛ تلاش من نتیجه نداشت . رجوع به تأثیر شود.
-
جستوجو در متن
-
نفع بخشیدن
لغتنامه دهخدا
نفع بخشیدن . [ ن َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) سود دادن . فایده رساندن . || اثر کردن . تأثیر کردن . مؤثر افتادن .
-
اکتفا کردن
لغتنامه دهخدا
اکتفا کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بس دانستن . بسنده کردن به . قناعت کردن به . (یادداشت مؤلف ) : از دوستان توقع ما ترک دشمنی است ما قانعیم گر به همین اکتفا کنند. محسن تأثیر (ازآنندراج ).زخم دهان شکوه نمایان نمی شودمردم به قدر حاجت اگر اکتفا ...
-
سیخ کردن
لغتنامه دهخدا
سیخ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . (آنندراج ).- کمر سیخ کردن ؛قامت راست کردن . (آنندراج ) : از نخستین نگهت مست و خرابم کردی کمری سیخ نکردم که کبابم کردی . تأثیر (از آنندراج ).- گوش سیخ کردن ؛ گوش راست کردن . آماده شدن برای شنیدن حرفی .
-
حیک
لغتنامه دهخدا
حیک . [ ح َ ] (ع مص ) خرامیدن و گرازان رفتن و دوش و تن جنبانیدن در رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حرکت دادن دوشها گاه رفتن با فراخ نهادن زانوان از یکدیگر. تکبر و تبختر کردن . (اقرب الموارد). حیکان . (منتهی الارب ). || تأثیر کردن سخن در دل . (...
-
نفع کردن
لغتنامه دهخدا
نفع کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . فایده بردن . || سود رساندن . فایده دادن : این معامله فلان مبلغ برایش نفع کرد. || مؤثر افتادن و تأثیر کردن دارو یا سخن در کسی .
-
حیکان
لغتنامه دهخدا
حیکان . [ ح َ ی َ ] (ع مص ) حیک . خرامیدن و گرازان رفتن و دوش و تن جنبانیدن در رفتن . (منتهی الارب ). تکبر کردن : فهو حائک و حَیّاک و حیکانة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تأثیر کردن سخن در دل . (منتهی الارب ). || کار کردن شمشیر. رجوع به حیک شود...
-
چشم سیاه کردن
لغتنامه دهخدا
چشم سیاه کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) کنایه از طمع کردن بچیزی باشد. (برهان ). طمع کردن بچیزی و رغبت کردن در آن . (ناظم الاطباء).- چشم سیاه کردن بچیزی و بر چیزی ؛ کنایه از نگریستن در چیزی بتمام شوق و رغبت و شیفته و مفتون او بودن . (بهار عجم ...
-
داغ ساختن
لغتنامه دهخدا
داغ ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) داغ کردن . نشانمند کردن . (آنندراج ) : تا برگرفته ای ز رخ خود نقاب راچون لاله داغ ساخته ای آفتاب را. وحید.- داغ ساختن آب و روغن و جز آن ؛ گرم کردن و گداختن آن : کسی از عهده ٔ خصم ملایم برنمی آیدکه آتش داغ سازد آب را ام...
-
قیمه قیمه کردن
لغتنامه دهخدا
قیمه قیمه کردن . [ ق َ م َ ق َ م َ / ق ِ م ِ ق ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزریز کردن . خردخرد کردن چیزی را (گوشت و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ) : نمیدهد دل روشن ز دست همواری برنگ کچکرش از تیغ قیمه قیمه کنند. محسن تأثیر (از آنندراج ).|| کسی یا چیزی ر...
-
ناخن به جگر شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن به جگر شکستن . [ خ ُ ب ِ ج ِ گ َ ش ِ ک َ ت َ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج . (بهار عجم ) (آنندراج ). اثر کردن . اثر گذاشتن . تأثیر کردن : مگر ز سنگ بود پرده های گوش کسی که ناخنش بجگرنشکند ترانه ٔ عشق .صائب (از آنندراج ، بهار عجم ).
-
چانه ٔ بیجا زدن
لغتنامه دهخدا
چانه ٔ بیجا زدن . [ ن َ / ن ِ ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخن بیهوده گفتن . حرف مفت زدن . پرگوئی و پرچانگی کردن : واعظاین سنت تحت الحنکت دانی چیست ؟چانه بندیست که پر چانه ٔ بیجا نزنی . تأثیر (از آنندراج ).|| اصرار بیهوده کردن . ابرام بیفایده کردن .
-
شانه خالی کردن
لغتنامه دهخدا
شانه خالی کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعراض کردن . روگردانیدن . سرپیچیدن . سر باز زدن . شانه تهی کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 44). از زیربار بیرون رفتن وترک کردن چیزی و بیشتر با لفظ بار استعمال میشود.- امثال : فلان از زیر بار حکومت شانه خا...