کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابعیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...
-
جستوجو در متن
-
گالین یانی
لغتنامه دهخدا
گالین یانی . (اِخ ) ویلیام . بشردوست انگلیسی . که تابعیت فرانسه را پذیرفت . (1798 - 1882 م .).
-
پن
لغتنامه دهخدا
پن . [ پ ِ ] (اِخ ) توماس . روزنامه نویس انگلیسی متولد در تتفر که سپس به تابعیت فرانسه درآمد و در مجلس کنوانسیون بمناسبت تألیفاتی که در دفاع عقاید جدید داشت عضویت یافت . (1737 - 1809م .).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن علی بن الحسن . یکی از ملوک بنی نصر اندلس . وی آخرین پادشاه مسلم شبه جزیره ٔ اندلس است و او را محمد یازدهم خوانند به سال 887 هَ . ق . پدر را خلع کرد و بجای او نشست لکن مدت سلطنت او کوتاه بود چه مسیحیان شبه ج...
-
تبعه
لغتنامه دهخدا
تبعه . [ ت َ ب َ ع َ ] (اِ) تابعان و پیروان .این جمع تابع است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذاز تازی ، پیروان و تابعین . (ناظم الاطباء). جمع تابعاست . تابعها و پیروی کننده ها. و در زبان عربی لفظ تبع واحد و جمع هر دو استعمال میشود و جمع مشهور لفظ ...
-
زووریکین
لغتنامه دهخدا
زووریکین . [زْ / زِ وُ ] (اِخ ) ولادیمیر کوسما. فیزیکدان امریکایی که به سال 1889 م . در روسیه متولد شد و در آنجا و کشور فرانسه و بالاخره درممالک متحده ٔ امریکا به تحصیل پرداخت و در سال 1924به تابعیت ممالک متحده ٔ امریکا درآمد و تحقیقات مهمی در الکترو...
-
باتاو
لغتنامه دهخدا
باتاو. (اِخ ) نام یکی از اقوام قدیم ژرمن است که در طرف مغرب رود رین و جهات هلند ساکن بودند و به جسارت و دلاوری معروف بودند و محاربات بسیار با رومیان کردند، حتی پس از قبول تابعیت هم بشورش و بلوا میپرداختند. سرانجام در قرن سوم م . فرانکها آنان را مغلوب...
-
پسروی کردن
لغتنامه دهخدا
پسروی کردن . [ پ َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیروی کردن . تابعیت کردن . متابعت . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تبع. اتباع . اتبّاع . تباعة. اقتداء. اقتفاء. مساتلة: استتباع ؛ پس روی کردن خواستن . تباع ؛ پس روی عمل کسی کردن . تتابع؛ پس روی کردن با ...
-
شخصیة
لغتنامه دهخدا
شخصیة. [ ش َ صی ی َ ](ع ص نسبی ) مؤنث شخصی . منسوب به شخص . ج ، شخصیات .- احوال شخصیة ؛ مسائل مربوط به شخص از نظر تابعیت و سن و جنسیت و ولادت و فوت و ازدواج و طلاق . رجوع به احوال شخصی شود.- قضیه ٔ شخصیة ؛ در اصطلاح منطق قضایایی هستند که موضوع آنها ...
-
ملیت
لغتنامه دهخدا
ملیت . [ م ِل ْ لی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) قومیت . مجموعه ٔ خصایص و صفات ملتی : نه شیوه ٔ ملیت و نه رسم تمدن نه رابطه ٔ طایفه نه قاعده ٔ حی . ملک الشعرای بهار (دیوان ج 2 ص 316).|| به معنی تابعیت به کار رود و آن رابطه ای است سیاسی که فردی را به...
-
کیزرلینگ
لغتنامه دهخدا
کیزرلینگ . [ ک َ / ک ِ زِ ] (اِخ ) هرمان (کنت فُن ...). فیلسوف و ادیب آلمانی (1880 - 1946 م .) که سفرهایی به شرق کرد و مکتب فرزانگی را در شهر دارمشتات بنیان گذاشت . او راست : سیستم دنیا، جاویدانی ، مقدمه ای بر فلسفه ٔ طبیعی ، یادداشتهای روزانه ٔ مساف...
-
شخصی
لغتنامه دهخدا
شخصی . [ ش َ ] (ص نسبی ) مخصوص کسی . (یادداشت مؤلف ). منسوب به شخص . (از اقرب الموارد).- احوال شخصی ؛ در اصطلاح حقوقی اموری است که وضع شخص را در خانواده و کشور معین کند و آنها عبارتند از: 1- تابعیت 2- جنسیت 3- سن 4- نسب . از این احوال در مباحث ولاد...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی حمو موسی یا ابوزیان ثالث . وی بزمان پدر حکومت جزائر بنومزغنای [الجزائر ] داشت ، و چون ابوحمو درگذشت و برادر او ابوتاشفین ثانی بجای پدر بر اریکه ٔ ملک مستقر گشت ابوزیان به قصد تصرف تاج و تخت پدر در سال 792 ه...
-
اصبع
لغتنامه دهخدا
اصبع. [ اِ ب َ ](اِخ ) (بنی ...) نام قومی است که تابعیت قرامطه پذیرفته بودند. (از قاموس الاعلام ترکی ). || (اِخ ) ذات الاصبع رضمیه ؛ بنای سنگی ایست متعلق به ابوبکربن کلاب . (از اصمعی ). و بقولی متعلق به غطفان است . (از معجم البلدان ). و رجوع به ذات ا...