کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابستانخوابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تابستان
لغتنامه دهخدا
تابستان . [ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) از تاب و ستان (پسوند) بمعنی زمان تابش وفصل گرما، یکی از چهار فصل سال بین بهار و پائیز. (نقل از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هر گاه که آفتاب به اول سرطان رسد تا باول میزان تابستان باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). موسم گرما را ...
-
خوابی
لغتنامه دهخدا
خوابی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خابیه . (منتهی الارب ). رجوع به خابیه شود : و در مجلس گاه اوانی و خوابی یشم مرصع بلالی نهاده . (جهانگشای جوینی ).
-
گران خوابی
لغتنامه دهخدا
گران خوابی . [ گ ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گران خواب بودن . دیر بیدار شدن . سنگین خوابی : صداع بلغمی هفت نوع است : یکی گرانی سر و چشم . دوم کسلانی و دیرکاری . سیم خفتن و گران خوابی ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تابستان نشین
لغتنامه دهخدا
تابستان نشین . [ ب َ / ب ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان در 15 هزارگزی جنوب رودسر 5 هزارگزی جنوب املش ، جلگه معتدل ومرطوب با 240 تن سکنه . آب از چشمه محصول لبنیات ، پشم ، پوست . شغل گله داری ، صنایع دستی زنان شالبافی است ...
-
شب خوابی
لغتنامه دهخدا
شب خوابی . [ ش َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل شبخواب . || (اِ مرکب ) پوشاک و لباس شب . (ناظم الاطباء).
-
بی خوابی
لغتنامه دهخدا
بی خوابی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) افراط بیداری باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سهر. سهاد. (نصاب ). به خواب نرفتن : خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکناربا فراقت روی او داروی بی خوابی شود. خسروانی .کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شودگر برافتد سایه ٔ شمشیر...
-
خوش خوابی
لغتنامه دهخدا
خوش خوابی . [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا ](حامص مرکب ) خفتن براحت و آرامی چون خفتن طبیعی . (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل بدخوابی : پس تدبیر تری بازآوردن بر دست گیرند و تدبیر خوشخوابی او کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شراب کم در صورت مساعدت مزاج سبب خوش خواب...
-
جستوجو در متن
-
ناسامن
لغتنامه دهخدا
ناسامن . [ م ُ ] (اِخ ) نام قبیله ای که طبق روایت هرودوت در طرف غربی مملکت لیبیا می زیسته اند. هرودوت آنان را چنین توصیف کرده است : «اینها در تابستان حشم خود را کنار دریارها کرده به ولایت آوگیل می روند، در آنجا درخت خرما زیاد است ، بعلاوه ملخ زیاد گر...
-
مباشرت
لغتنامه دهخدا
مباشرت . [ م ُ ش َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) (از مباشرة عربی ) جماع کردن . (غیاث ). مجامعت . (ناظم الاطباء). با کسی نزدیکی کردن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جماع با زنان را گویند و شامل مساحقه نیز میشود. (فرهنگ علوم سیدجعفرسجادی ص 460). مباضعت . ...
-
غار بهرام گور
لغتنامه دهخدا
غار بهرام گور. [ رِ ب َ م ِ ] (اِخ ) غاری که بهرام پادشاه ساسانی دنبال گور بدرون آن رفت :بود غاری در آن خرابستان خوشتر از چاه یخ به تابستان رخنه ٔ ژرف داشت چون چاهی هیچکس را نه بر درش راهی گور در غار شد روان و دلیرشاه دنبال او گرفته چو شیراسب در غار ...
-
مگر
لغتنامه دهخدا
مگر. [ م َ گ َ ] (حرف اضافه ، ق ) ترجمه ٔ الا و از برای استثنا آید. (برهان ). کلمه ٔ استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. (ناظم الاطباء). حرف استثناست و آن از مستثنی منه و مستثنی و امری که مشترک باشد بینهما و بالسلب والایجاب ناگزیر، چه مقرر...