کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی مزگی بی مزگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خنکی کردن
لغتنامه دهخدا
خنکی کردن . [ خ ُ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )بی مزگی کردن . لوس گیری کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
راست مزگی
لغتنامه دهخدا
راست مزگی . [ م َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) خوشمزه بودن . خوش طعم بودن . بمجاز مطابق ذوق بودن : از راست مزگی آواز نقش مخالف در عراق نشست . (مرآة الفتوح ملاطغرا از آنندراج ).
-
ترش مزگی
لغتنامه دهخدا
ترش مزگی . [ ت ُ / ت ُ رُ م َ زَ/ زِ ] (حامص مرکب ) ترشی و حموضت . (ناظم الاطباء).
-
ننر شدن
لغتنامه دهخدا
ننر شدن . [ ن ُ ن ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، لوس شدن . خود را لوس کردن . بی مزگی نمودن .
-
نچسبی
لغتنامه دهخدا
نچسبی . [ ن َ چ َ ] (حامص مرکب ) نچسبیدن . || سماجت . اصرار بی جا و بی مزه . بی مزگی . صفت آدم نچسب .- نچسبی کردن ؛ به سماجت و پافشاری بی جاخود را لوس و بی ارج کردن . اصرار ورزیدن .
-
نمک پاشی
لغتنامه دهخدا
نمک پاشی .[ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) نمک پاشیدن . نمک بر چیزی افشاندن . عمل نمک پاش . || در تداول ، بی مزگی کردن . لوس شدن . سخن ناخوشایند و نامطبوعی بی ادبانه گفتن یا حرکتی ناپسند کردن . لطیفه ای دور از ادب گفتن .
-
تلخکامی
لغتنامه دهخدا
تلخکامی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) نامرادی و ناامیدی و حرمان . || تلخ مزگی . (ناظم الاطباء).
-
خوش خوراکی
لغتنامه دهخدا
خوش خوراکی . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوش خوراک . بامزگی . خوش مزگی . خوش طعمی .
-
نمک ریختن
لغتنامه دهخدا
نمک ریختن . [ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) نمک پاشیدن .نمک بر چیزی افشاندن . در غذا نمک کردن : به کام باده کشان تا حلاوتی بخشدز خنده ٔ تو نمک بر کباب خواهم ریخت . علی خراسانی (از آنندراج ).|| در تداول ، کنایه از بی مزگی کردن . مزاح و شوخی خارج از ادب کرد...
-
بامزگی
لغتنامه دهخدا
بامزگی . [ م َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بامزه . کیفیت بامزه . طعم خوش داشتن . خوش طعم بودن غذا. مزه داشتن . و رجوع به مزه شود. || خوش مزگی . طیبت . خوش طبعی . شوخ بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
حرمان
لغتنامه دهخدا
حرمان . [ ح ِ ] (ع مص ) بی روزی کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ). بازداشتن . منع کردن . بی بهره کردن . بی بهرگی . ناامید کردن . نومید کردن .
-
ناحرمتی کردن
لغتنامه دهخدا
ناحرمتی کردن . [ ح ُ م َک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حرمتی کردن . بی احترامی کردن .
-
ابتار
لغتنامه دهخدا
ابتار. [ اِ ] (ع مص ) ابتر گردانیدن . دم بریده کردن . دنبال بریده کردن . || بی فرزند کردن . || ذخیره کردن . یخنی نهادن . پس انداز کردن . || عطا کردن . || منع کردن . || نماز چاشت خواندن آن وقت که شعاع آفتاب بر زمین منبسط گردد. || بی فرزند و بی خلیفه گ...
-
هتک حرمت کردن
لغتنامه دهخدا
هتک حرمت کردن . [ هََ ک ِ ح ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی اعتبار کردن . رسوا کردن . بی آبرو کردن . (ناظم الاطباء).
-
خیره رویی
لغتنامه دهخدا
خیره رویی . [ رَ / رِ] (حامص مرکب ) پررویی . بی حیایی . بی شرمی . شوخ چشمی .- خیره رویی کردن ؛ پررویی کردن . بی حیائی کردن ، بی شرمی کردن .