کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی جا و بی موقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طَ ] (ع اِ) چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه قوله تعالی : لایرتد الیهم طرفهم . (قرآن 43/14). و قال اﷲ تعالی : قبل ان یرتد الیک طرفک . (قرآن 40/27). و هو اسم جامع للبصر، لایثنی ولایجمع و قیل جمعه اطراف . (منتهی الارب ) : اینهمه جوها ز دریا...
-
نابجا
لغتنامه دهخدا
نابجا.[ ب ِ ] (ص مرکب ) در غیر محل . نه بجای خویش . بی جا. بی مورد. بی موقع. مقابل بجا: گفتاری نابجا. اعمالی نابجا. کارهای نابجا. || در اصطلاح طبیعی ، عَرَضی . (لغات فرهنگستان ).
-
نامحل
لغتنامه دهخدا
نامحل . [ م َ ح َل ل / ح َ ] (ص مرکب ، ق وصفی ) بی محل . بی جا. نابجا. نه به محل و موقع مناسب . رجوع به بی محل شود.
-
نابرجا
لغتنامه دهخدا
نابرجا. [ ب َ ] (ص مرکب ) بیرون از جا. بی هنگام . بی جا. و نامناسب . || نالایق . || عبث و بیهوده . || نادان و بی وقوف . (ناظم الاطباء).
-
زودبود
لغتنامه دهخدا
زودبود. (ص مرکب ) کنایه از بیجا و بی حساب . (غیاث ). بیهوده و بی جا و بی مناسبت . (ناظم الاطباء). کنایه از بی جا و بی حساب . و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید . (آنندراج ).
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). ج...
-
مبهلة
لغتنامه دهخدا
مبهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بی مهارو بی نشان گذاشته تا هر جا که خواهد بچرد. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). ناقه ٔ مبهلة؛ ماده شتر بی مهار و بی نشان که هر جا خواهد بچرد. ج ، مباهل . (ناظم الاطباء). آن که ناقه را بی شبان یا بی پستان ...
-
نابرجایگاه
لغتنامه دهخدا
نابرجایگاه . [ ب َ] (ص مرکب ) نابجا. نه بجا. بیمورد. بی جا. بی موقع. نامناسب : لعنت بر تو باد و بر خواجه ات و نفرین بر من باد و برین سؤال نابرجایگاه . (سندبادنامه ص 902). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات نابرجایگاه در باب او تقدیم کردن . (سند...
-
نادربرابر
لغتنامه دهخدا
نادربرابر. [ دَ ب َ ب َ ] (ص مرکب ) بیجا. بی موقع. بی مناسبت . بی ربط. نادرست . ناموافق . (ناظم الاطباء).
-
بیجا
لغتنامه دهخدا
بیجا.(ق مرکب ) بی هنگام . بی وقت . بی موقع. (ناظم الاطباء).
-
بیسکون
لغتنامه دهخدا
بیسکون . [ س ُ ](ص مرکب ) (از: بی + سکون ) جنبان . متحرک . (ناظم الاطباء). || مشوش . مضطرب . بی آرام : هر جا که دلی است در غم توبیصبر و قرار و بیسکون باد. حافظ.|| کسی که از شوخی هیچ جا قرار نگیرد. (غیاث ). شوخ که در هیچ جا قرار نگیرد. (آنندراج ). رجو...
-
نچسبی
لغتنامه دهخدا
نچسبی . [ ن َ چ َ ] (حامص مرکب ) نچسبیدن . || سماجت . اصرار بی جا و بی مزه . بی مزگی . صفت آدم نچسب .- نچسبی کردن ؛ به سماجت و پافشاری بی جاخود را لوس و بی ارج کردن . اصرار ورزیدن .
-
ناجای
لغتنامه دهخدا
ناجای . (ص مرکب ) بی موقع. بی جای . (ناظم الاطباء). که نه بجای بود. || بی فایده . بی حاصل . (ناظم الاطباء).
-
ناهنگام
لغتنامه دهخدا
ناهنگام . [ هََ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نابجا. بی هنگام . بی جا. نه بموقع. نامناسب . نابهنگام .
-
غرغشه
لغتنامه دهخدا
غرغشه . [ غ َ غ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) خرخشه . شلتاق کردن ، و بی سبب و بی موقع با کسی مجادله نمودن و خصومت ورزیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ). بیجا و بی هنگام با کسی دشمنی کردن . مبدل خرخشه . (فرهنگ نظام ).