کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگم سلطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیگم سلطان
لغتنامه دهخدا
بیگم سلطان . [ ب َ گ ُ س ُ ] (اِخ ) بیگه بیگم . نام دختر سلطان حسین میرزا، و او را سعادت بخت بیگم نیز میخواندند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 230، 235، 236، 320).
-
واژههای مشابه
-
گلبدن بیگم
لغتنامه دهخدا
گلبدن بیگم . [ گ ُ ب َ دَ ب َگ ُ ] (اِخ ) دختر نیک اختر بابرشاه بود به جمال صوری و معنوی و موزونی و سخن پردازی والادستگاه . از اوست :هر پری رویی که او با عاشق خود یار نیست تو یقین می دان که هیچ از عمر برخوردار نیست . (از صبح گلشن ص 348).و رجوع به قام...
-
گوهر بیگم آذربایجانی
لغتنامه دهخدا
گوهر بیگم آذربایجانی . [ گ َ / گُوهََ ب َ گ ُ ذَ ی ِ ] (اِخ ) ادیبه ٔ مشهوره و شاعره ٔ شیرین سخنی بوده است . ابیات زیر که خود را بدان ستوده از او است اما عصر زندگانی وی روشن نیست : اگر به باد دهم زلف عنبرآسا رابه دام خویش کشم آهوان صحرا راگذار من به ...
-
شاه جهان بیگم
لغتنامه دهخدا
شاه جهان بیگم . [ ج َ ب َگ ُ ] (اِخ ) دخت جهانگیرخان نایب السلطنه در هوپال هند از جانب دولت انگلیس . مادر او سکندر بیگم در سال 1254 بدنیا آمد و با سیدمحمد صدیق حسینخان ازدواج کرد. پس از مرگ پدر در سال 1285 بجای او نشست و از طرف ویکتوریا ملکه ٔ انگلست...
-
قلعه شاهزاده بیگم
لغتنامه دهخدا
قلعه شاهزاده بیگم . [ ق َ ع َ دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 279 تن است . آب آن از قنات و محصول آن صیفی و میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است . راه فرعی...
-
جستوجو در متن
-
پاپاآغاجه
لغتنامه دهخدا
پاپاآغاجه . [ ج َ ] (اِخ ) نام یکی از زنان سلطان حسین میرزا بایقرا. وی از او دختری بنام منور سلطان بیگم آورد و این منور سلطان بیگم بحباله ٔ نکاح یکی از نبیرگان میرزا الغبیک درآمد. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 300 شود.
-
بیگه سلطان
لغتنامه دهخدا
بیگه سلطان . [ ب َ گ َس ُ ] (اِخ ) بیگه بیگم سلطان . دختر میرزا معزالدین سنجر. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 115 به بعد شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) (سلطان ...) چهارشنبه از جمله ٔ محرکین سلطان بیگم عمه ٔ شاهزاده پاینده در تسخیر هرات برای برادرزاده ٔ خویش . رجوع بحبط ج 2 ص 240 و 254 و 275 (؟) شود.
-
زبیده آغای جلایر
لغتنامه دهخدا
زبیده آغای جلایر. [ زُ ب َ دَ ی ِ ج َ ی ِ ] (اِخ ) از همسران سلطانحسین میرزای بایقراست و فرزندان بسیار از وی بوجود آمده است . (از خیرات حسان ). یکی از دختران زبیده ، بنام عایشه سلطان بیگم به همسری سلطان قاسم درآمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 321...
-
بات کیلکای
لغتنامه دهخدا
بات کیلکای . (اِخ ) نام یکی از اجداد مادری قتلق . صاحب حبیب السیر آرد: ... پدر قتلق سلطان بیگم امیرزاده علی بن امیرزاده اسکندر بود از قوم ایلچکدای که بشش واسطه بچنگیزخان میرسد و مادر قتلق سلطان بیگم بی بی فاطمه بود بنت امیر کیخسروبن خطل بن سودرون بن ...
-
احمدخان
لغتنامه دهخدا
احمدخان . [ اَ م َ ] (اِخ ) داماد سلطان حسین میرزا تیموری ، بخواهر، و پدر مهدعلیا خانزاده خانم منکوحه ٔ مظفر حسین گورکان است . رجوع بحبط ج 2 ص 312 شود. و نیز خوندمیر در حبط ج 2 ص 263 آرد که : بدیع الجمال بیگم که همشیره ٔ خاقان منصور سلطان حسین میرزا ...
-
کالویونس
لغتنامه دهخدا
کالویونس . [ ] (اِخ ) آخرین امپراتور مسیحی طرابوزان و از دودمان نجیب یونانیان . کمننی آرد: سلطان حیدر پدرشاه اسماعیل صفوی مورد توجه اوزون حسن که در این زمان مردی کهن سال بود واقع شد و شیخ علامت بزرگی در ناصیه ٔ او مشاهده نموده دختر خود مارتا، حلیمه ،...
-
زاغان
لغتنامه دهخدا
زاغان . (اِخ ) (باغ ...) باغی بزرگ در بیرون شهر هرات و محل اقامت سلاطین و وزرای گورکانیه بوده است . مجالس جشن و سور پادشاهان و شاهزادگان مانندمجلس جشن ختان بایسنقرمیرزا و جلوس سلطان حسین بهادرخان و عروسی سلطان مسعود با بیگم سلطان در این باغ برگزار شد...