کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بین ایالتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بین بین
لغتنامه دهخدا
بین بین . [ ب َ ن َ ب َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) هذا بین بین ؛ یعنی میان جید و ردی است و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح . (منتهی الارب )؛ یعنی میان نیکوئی و بدی است . مرکب مزجی است که دو جزء آن مبنی بر فتح است مانند خمسة عشر واصل آن ، بین...
-
عاقبت بین
لغتنامه دهخدا
عاقبت بین . [ ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) دوربین و کسی که عاقبت و سرانجام هر کاری را نگاه کند. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش . رجوع به عاقبت اندیش شود.
-
عیان بین
لغتنامه دهخدا
عیان بین . [ عیام ْ ] (نف مرکب ) عیان بیننده . بیننده ٔ آنچه آشکار است . ظاهربین .- چشم عیان بین ؛ چشمی که آشکار چیزهای عینی را ببیند : به چشم نهان بین عیان جهان را که چشم عیان بین نبیند نهان را.ناصرخسرو.
-
عیب بین
لغتنامه دهخدا
عیب بین . [ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) عیب بیننده .عیب جوی و نکته سنج و بداندیش . (ناظم الاطباء). بیننده ٔ زشتیها و بدیها : حکیمی به رمز وانموده است که هیچکس را چشم عیب بین نیست . (تاریخ بیهقی ). آدمی هرچند زیرکتر باشد عیب بین تر باشد. (کتاب المعارف ).بر...
-
کج بین
لغتنامه دهخدا
کج بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) که کج بیند. احول . لوچ .کاج . (ناظم الاطباء). || آنکه خطا بیند. کسی که به خطا نگرد. (فرهنگ فارسی معین ) : نیست کج بین را ز ناز آن بهشتی رو خبرورنه هر چین جبین آغوش حوردیگرست .صائب (از آنندراج ).
-
کف بین
لغتنامه دهخدا
کف بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) کف بیننده . آنکه از روی خطوط کف دست کسان اخلاق آنان را بازگوید و از گذشته و آینده ٔ ایشان خبر دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کت بین
لغتنامه دهخدا
کت بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) شانه بین . کتاف . (ناظم الاطباء). آنکه با نگاه کردن به کت گوسفند سرگذشت گوید. آنکه از خطوط استخوان کت گوسفند از طالع کسان خبر دهد. آنکه از خطوط استخوان شانه ٔ گوسفند (پاروی گوسفند)فال گوید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شانه ب...
-
کتاب بین
لغتنامه دهخدا
کتاب بین . [ ک ِ ] (نف مرکب ) فالچی . فال بین . (یادداشت مؤلف ). فالگیر. رجوع به فال بین و فالگیر شود.
-
گوه بین
لغتنامه دهخدا
گوه بین . (نف مرکب ) بیننده ٔ گوه . کسی که نگهبانی میکند از فرناک و آنجا را پاک و پاکیزه می نماید. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 325) (ناظم الاطباء).
-
کوتاه بین
لغتنامه دهخدا
کوتاه بین . (نف مرکب ) تنگ نظر. تنگ چشم . کوته بین . (فرهنگ فارسی معین ) : دلش داد گوینده ٔ راه بین که ترسان بود مرد کوتاه بین . امیرخسرو.زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان حیف باشد این قدر کوتاه بین باشدکسی . صائب (از آنندراج ).و رجوع به کوته بین ش...
-
کوته بین
لغتنامه دهخدا
کوته بین . [ ت َه ْ ] (نف مرکب ) کوتاه بین . (فرهنگ فارسی معین ). اندک بین . خردک نگرش . کوتاه نظر. کم بین . خرده نگرش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نه بلند است به صورت که تو معلوم کنی که بلند از نظر مردم کوته بین است . سعدی .و رجوع به کوتاه بین شو...
-
نقش بین
لغتنامه دهخدا
نقش بین . [ ن َ ] (نف مرکب ) حریف قمار. که در قمار نقش حریف را می بیند و دست او را می خواند : دنیا قمارخانه ٔ دیو است و اندر اوما منگیاگران و اجل نقش بین منگ . سوزنی .وز سه شش نقش خویش یک بینم هم نخواهم که نقش بین باشم .خاقانی .
-
نکته بین
لغتنامه دهخدا
نکته بین . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه اعتراض می کند و ایراد می گیرد. (ناظم الاطباء). رجوع به نکته گیر شود. || که دقایق و نکات و ریزه کاری های کاری یا سخنی را درمی یابد.
-
نهان بین
لغتنامه دهخدا
نهان بین . [ ن ِ / ن َ هام ْ ] (نف مرکب ) معنی شناس . واقعنگر. که به واقع و نهان امرتوجه دارد نه بصورت آن . مقابل ظاهربین : فرستد کسی ساز دانش پذیرنهان بین و پاسخ ده و یادگیر. اسدی .چشم سر ملک و چشم سر دین است آن جهان بین واین نهان بین است .سنائی .
-
نی بین
لغتنامه دهخدا
نی بین . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در 22500گزی جنوب شرقی ارومیه و 3500گزی شمال شرقی جاده ٔ ارومیه به مهاباد، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 212 تن سکنه دارد. آبش از باراندوزچای ، محصولش غلات و توتون و چ...