کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بینک
لغتنامه دهخدا
بینک . [ ن َ ] (اِ) مردمک چشم . (آنندراج از بهار عجم ). بینک چشم ؛ مردمک چشم و حدقه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
بینک و بین ا
لغتنامه دهخدا
بینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود.
-
بینی و بینک
لغتنامه دهخدا
بینی و بینک . [ ب َ وَ ب َ ن َ ک َ ] (ع ق مرکب ) میان من و تو. بین من و تو. حقاً. راستی .
-
جستوجو در متن
-
حمامةالمسجد
لغتنامه دهخدا
حمامةالمسجد. [ ح َ م َ تُل ْ م َ ج ِ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن مروان اموی بود پیش از رسیدن بخلافت . و او پیوسته در مسجد بودی و قرآن خواندی و چون خلافت یافت مصحف از دست بنهاد و گفت : هذا فراق بینی و بینک .
-
رافهة
لغتنامه دهخدا
رافهة. [ ف ِ هََ ] (ع ص ) مؤنث رافه . رجوع به رافه شود. || نرم و آسان سیر. (منتهی الارب ). شب نرم و آسان سیر. ج ، روافه . (ناظم الاطباء): بینی و بینک لیلة رافهة و لیال روافه . || ابل رافهة؛ شتری که هر روزه هر وقتی که بخواهد وارد آب شود. ج ، روافه . ...
-
مشرقان
لغتنامه دهخدا
مشرقان . [ م َ رِ ] (ع اِ) مشرقان و مشرقین به صیغه ٔ تثنیه ،مشرق تابستانی و مشرق زمستانی . قوله تعالی « : رب المشرقین و رب المغربین » و مشرق و مغرب . قوله تعالی : «یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین » . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به مشرقین ...
-
بین المشرقین
لغتنامه دهخدا
بین المشرقین . [ ب َ نَل ْ م َ رِ ق َ ] (ع ق مرکب ) میان دو مشرق : بُعد بین المشرقین ؛ دوری میان مشرق و مغرب . قوله تعالی : یا لیت بینی و بینک بُعدالمشرقین . (قرآن 38/43)؛ ای بعد المشرق و المغرب . (منتهی الارب ).
-
بدة
لغتنامه دهخدا
بدة. [ ب ُدْ دَ ] (ع اِ) بهره ای از هر چیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، بِدَد. || طاقت . || غایت چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): بینی و بینک بدة؛ای غایة و مدة. (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد).
-
فجوة
لغتنامه دهخدا
فجوة. [ ف َج ْ وَ ] (ع اِ) فرجه میان دو چیز. (اقرب الموارد). فرجه . (بحر الجواهر). || شکاف میان دو کوه و جز آن . (منتهی الارب ). فراخی میان دو کوه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). || زمین فراخ . (منتهی الارب ). قسمتی از زمین که گشاده باشد: بینک...
-
ضلع
لغتنامه دهخدا
ضلع. [ ض َ ] (ع اِ) میل و خواهش . یقال : ضلعک معه ، و منه المثل : لاتنقش الشوکة بالشوکة فان ضلعها مَعَها؛ در حق شخصی گویند که با دیگری پیکار کند (قیل القیاس تحریکه لأنهم یقولون ضلع مع فلان کفرح و لکنهم خففوا فتقول اجعل بینی و بینک فلاناً؛ ای رجلاً ی...
-
قرابة
لغتنامه دهخدا
قرابة. [ ق ِ ب َ ] (ع مص ) به شب سیر کردن جهت به آب آمدن . (منتهی الارب ). گویند: قربت الابل قِرابة؛ به شب سیر کردند شتران جهت به آب آمدن بامدادان . (منتهی الارب ). || رفتن بسوی آب هرگاه بین رونده و آب یک شب فاصله باشد. (از منتهی الارب ). گویند: قَرَ...
-
مثری
لغتنامه دهخدا
مثری . [ م ُ ] (ع ص ) توانگر. (مهذب الاسماء). بسیار مال . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیار مال و با ثروت . (ناظم الاطباء). || باران رسنده به ثری . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تر ونمناک . (از منتهی ...
-
قرب
لغتنامه دهخدا
قرب . [ ق َ رَ ] (ع مص ) شب روی جهت به آب آمدن بامدادان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و ان لایکون بینک و بین الماء الا لیلة و اذا کانت بینکما یومان فأوّل یوم تطلب فیه الماء القرب و الثانی الطلق . یقال : قرب بصباص و ذلک ان القوم یسیم...