کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمایگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیمایگی
لغتنامه دهخدا
بیمایگی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی مایه . افلاس و احتیاج . (آنندراج ). فقر و پریشانی و گدائی و بی نوائی . (ناظم الاطباء). نداشتن مایه . نداشتن سرمایه . (یادداشت مؤلف ) : که از بینوایی و بیمایگی گرفتم درین خانه همسایگی . سعدی .|| ن...
-
جستوجو در متن
-
همسایگی
لغتنامه دهخدا
همسایگی . [ هََ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) همسایه بودن . جوار. مجاورت . (یادداشتهای مؤلف ).- همسایگی جستن ؛ همسایه شدن با کسی : مجویید همسایگی با بدان مدارید افسوس نابخردان . اسدی .- همسایگی گرفتن ؛ همسایه شدن . منزل گرفتن در جایی : که از بینوایی و ...
-
دولاب گردانی
لغتنامه دهخدا
دولاب گردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) حمل مال التجاره از شهری به شهری . (ناظم الاطباء). || به مال دیگران بازی کردن و این از جهت بی دستگاهی بود. (آنندراج ) : سبحه گردانی به هنگام پریشانی کندزاهد از بیمایگی دولاب گردانی کند. اشرف (از آنندراج ).و رجوع به ...
-
الفت کاشانی
لغتنامه دهخدا
الفت کاشانی . [ اُ ف َ ت ِ ] (اِخ ) میرزا محمدقلی از ایل افشار، و در خدمت نواب شجاع السلطنه حسنعلی میرزا مستوفی و نامه نگار بود، چندی در فارس اقامت داشت . دیوان او قریب به پنج هزار بیت اشعار مختلف و بیشتر غزلیات دارد. وی به سال 1240 هَ . ق . درگذشته ...