کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمارژون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیمارژون
لغتنامه دهخدا
بیمارژون . (اِ مرکب ) دسته ای از سپاهیان بیمار و مجروح و خسته و علیل . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مسقام
لغتنامه دهخدا
مسقام . [ م ِ ] (ع ص ) بیمار غنج ، و مرد بسیاربیماری . (منتهی الارب ). کثیرالسقم . (اقرب الموارد). بسیار بیماری . (دهار). بیمارناک . بیمارگن . بیمارگین . بیمارژون . ممراض . || سالی بیماری ناک . (دهار).
-
ممراض
لغتنامه دهخدا
ممراض . [ م ِ ] (ع ص ) آنکه بسیار بیمار می گردد. (ناظم الاطباء). مرد سخت بیمارغنج . (منتهی الارب ). بسیاربیماری . (دهار) (آنندراج ). بیمارغنج . (صراح ). بیمارگن . (مهذب الاسماء). بیمارناک . همیشه بیمار. بیمارژون . آنکه در برابر بیماریها ایستادگی و مق...