کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمارنوازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیمارنوازی
لغتنامه دهخدا
بیمارنوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل بیمارنواز. مهربانی با بیمار. عیادت بیمار : دلنواز من بیمار شمائید همه بهر بیمارنوازی بمن آئید همه .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
دلنواز
لغتنامه دهخدا
دلنواز. [ دِ ن َ ] (نف مرکب ) دل نوازنده . نوازنده ٔ دل . خاطرنواز. مشفق . تسلی دهنده . (ناظم الاطباء). آنکه یا آنچه دل را نوازش دهد. آنکه باعث تسلی خاطر شود. دلنشین : بت دلنواز و می خوشگوارپرستید و آگه نبد او ز کار. فردوسی .هم از بهر مهراب و سیندخت ...