کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیفشردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیفشردن
لغتنامه دهخدا
بیفشردن . [ ی َ ش ُ دَ ] (مص ) افشردن . فشردن . چیزی را محکم در پنجه فشردن : برانگیخت از جای شبرنگ رابیفشرد بر نیزه بر چنگ را. فردوسی .بعضی از آن بخورد و بعضی را ذخیره در جایی نهاد و خوشه ای چند از انگور بیفشرد. (قصص الانبیاء ص 183). رجوع به افشردن ش...
-
جستوجو در متن
-
ضغط
لغتنامه دهخدا
ضغط. [ ض َ ] (ع مص ) فشردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). بیفشردن . (زوزنی ). فرا جای افشردن . (تاج المصادر). افشردن . (غیاث ). || تنگ کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || انبوهی نمودن . || سخت فشردن بدیوار و جز آن . (منتهی الارب ). بدیوار و ...