کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیفتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیفتک
لغتنامه دهخدا
بیفتک . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) قطعه ای نازک از گوشت راسته ٔ گاو که آنرا بروغن برشته کنند. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
بیفتکی
لغتنامه دهخدا
بیفتکی . [ ت ِ ] (ص نسبی ) گوشت که بیفتک را شاید. قطعه گوشت از راسته ٔ گاو که بیفتک را بکار باشد.
-
خوراک
لغتنامه دهخدا
خوراک . [ خوَ / خ ُ ](اِ مرکب ) قوت . طعام . (ناظم الاطباء). غذا. (یادداشت بخط مؤلف ). این کلمه مرکب از «خور» بمعنی خورش و «َاک » کلمه ٔ مفید معنی نسبت است . (از غیاث اللغات ).- هم خوراک ؛ هم غذا. کسی که با دیگری طعام میخورد. || توشه . ذخیره . تدار...