کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) از اعمال مکه پایین یمن . فاصله ٔ آن تا مکه پنج مرحله است . (از معجم البلدان ).
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) از دیار بنی سلول و در آن بطنهایی از خثعم و هلال و سواءةبن عامربن صعصعة و سلول و عقیل و ضباب و قریش اند. (از معجم البلدان ).
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) بیش . بئشة. وادیی است شیرناک به یمن . و این کلمه ٔ فارسی را ابناء فارس بدانجا برده اند. (منتهی الارب ). مأسده ای در راه یمامه . وادیی از اودیه ٔ یمن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به بیش شود.
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) دهیست از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) فرعی از قحطان از عسیر از قبائل حجاز. (از معجم قبائل العرب ).
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) موضعی است میان مکه و مصر. (از معجم البلدان ).
-
بیشة
لغتنامه دهخدا
بیشة. [ ش َ ] (معرب ، اِ) (ازاسپانیایی ) شرم مرد. آلت مرد. (از دزی ج 1 ص 135).
-
واژههای مشابه
-
بیشه
لغتنامه دهخدا
بیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) زمینی غیرمزروع که درختان و نی و دیگر رستنیها در آنجا تنگ درهم آمده و صورت حصاری بخود گرفته است . بعربی اجم گویند. (برهان ). جنگل . (رشیدی ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). اجمة. (زمخشری ). ایکة. (ترجمان القرآن ). خفیة. عرین . عر...
-
بیشه
لغتنامه دهخدا
بیشه . [ش َ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ بارفروش . عده ٔ قری 20،مساحت حدود سه فرسنگ ، مرکز کلمیدان ، حد شمالی بلوک نصرکلا، شرقی بلوک تالارپی ، جنوبی بلوک بالاتجن و بلوک گنج افروز و غربی شهر بارفروش . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به سفرنامه ٔ رابینو ص 48 و ...
-
بیشه
لغتنامه دهخدا
بیشه . [ش ِ ] (اِخ ) محلی در 495هزارگزی طهران میان قارون و سپیددست و آنجا ایستگاه ترن است . (یادداشت مؤلف ).
-
گرده بیشه
لغتنامه دهخدا
گرده بیشه . [ گ ِ دِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام ، واقع در 30000گزی باختر دهلران ، کنار راه مالرو دهلران به نصریان . منطقه ای کوهستانی ، گرمسیر و سکنه ٔ آن 135 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و پشم...
-
گرگه بیشه
لغتنامه دهخدا
گرگه بیشه . [ گ ُ گ ِ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان واقع در 8000گزی شمال صحنه ، کنار راه مالرو صحنه به سنقر. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 263تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ محلی و چشمه تأمین میشود...
-
نی بیشه
لغتنامه دهخدا
نی بیشه . [ ن َ /ن ِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) نیزار. نیستان : چه خوش گفت آن پسر با یار طنازکه در نی بیشه ای آتش مینداز.سعدی .
-
سراب بیشه
لغتنامه دهخدا
سراب بیشه . [ س َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 3 هزارگزی جنوب دورود و کنار راه مالرو دورود به انوبکا. هوای آن معتدل و دارای 117 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه و قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی ...