کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیستون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [ س ُ ] (اِخ ) ابن وشمگیربن مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلانی . سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357 - 366 هَ . ق .). وی مدتی در ری علم اقتدار برافراخت . رجوع به الاَّثار الباقیه ص 133 و حبیب السیر و ...
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [ س ُ ] (اِخ ) در مآخذ عربی بغستان (بعدها) بهستون کوهی در حدود چهل کیلومتری کرمانشاه کنار جاده ٔ همدان . حجاریها و کتیبه های بیستون از زمان داریوش اول هخامنشی است . حجاریها داریوش را در حالی که ایستاده و دست راست را بتقدیس اهورمزدا بلند کرده...
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ستون ) بدون پایه . بدون ستون : بدان آهن که او سنگ آزمون کردتواند بیستون را باستون کرد. نظامی .- بیستون ستون انگیز ؛ کنایه از کفل و سرین معشوقان که سبب نعوظ شود. (انجمن آرا) : بیستونی همه ستون انگیزکشته فرهاد را به...
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [س ُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار سلسله ٔ پادوسیان . جلوس از سال 610 تا 620 هَ . ق . (التدوین ).
-
واژههای مشابه
-
کوه بیستون
لغتنامه دهخدا
کوه بیستون . [ هَِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است مطربان را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔعشرا برند.ضمیری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کوه بیستون
لغتنامه دهخدا
کوه بیستون . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به بیستون شود.
-
جبل بیستون
لغتنامه دهخدا
جبل بیستون . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) کوه بیستون . رجوع به کوه بیستون شود.
-
رواق بیستون
لغتنامه دهخدا
رواق بیستون . [ رِ ق ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
فغستان
لغتنامه دهخدا
فغستان . [ ف َ غ ِ ] (اِخ ) بیستون . رجوع به بیستون شود.
-
پل گاماسیاب
لغتنامه دهخدا
پل گاماسیاب . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) واقع در 4000گزی بیستون میان بیستون و هرسین در راه بیستون به خرم آباد.
-
بهستان
لغتنامه دهخدا
بهستان . [ ب ِ هَِ ] (اِخ ) بغستان .بیستون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بیستون شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) بیستون بن وشمگیر. ملقب بظهیرالدوله . رجوع به بیستون ... شود.