کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیزاری
لغتنامه دهخدا
بیزاری . (حامص ) برائت : تبری ، تبرئه ؛ بیزاری از فام و عیب . براءة. (یادداشت مؤلف ). تنصل ؛ از گناه بیزاری کردن . (زوزنی ).- بیزاری جستن ؛ تبری کردن . بیزاری جستن از فرزند؛ نفی اوکردن . (یادداشت مؤلف ).- بیزاری نمودن ؛ تبری جستن . بیزاری جستن . ...
-
جستوجو در متن
-
ویزاری
لغتنامه دهخدا
ویزاری . (حامص ) بیزاری . رجوع به بیزاری شود.
-
ویزاری کردن
لغتنامه دهخدا
ویزاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری نمودن . بیزاری کردن : ما بیزاری کنیم از ایشان چنانکه ایشان ویزاری کردند از ما. (ترجمه ٔ قصه های قرآن ج 1 ص 38 از فرهنگ فارسی معین ).
-
نفرت نمودن
لغتنامه دهخدا
نفرت نمودن . [ ن ِ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار تنفر و بیزاری کردن .
-
طلاق نامه
لغتنامه دهخدا
طلاق نامه . [ طَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کاغذی که در آن وقوع طلاق زنی را نویسند. بیزاری نامه .
-
واسوخت
لغتنامه دهخدا
واسوخت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بیزاری و اعراض و روگردانی از معشوق . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
تبری کردن
لغتنامه دهخدا
تبری کردن . [ ت َ ب َرْ ری ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری جستن . || ذمه ٔ خود را بری کردن . (ناظم الاطباء).
-
نفرت آور
لغتنامه دهخدا
نفرت آور. [ ن ِ رَ وَ ] (نف مرکب ) نفرت آورنده . که تولید اشمئزاز و دل زدگی و تنفر کند.ناپسند. مکروه . ناخوشایند. موجب بیزاری و رمیدگی .
-
تبرا جستن
لغتنامه دهخدا
تبرا جستن . [ ت َ ب َرْ را ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیزاری و دوری جستن . (ناظم الاطباء). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرا کردن
لغتنامه دهخدا
تبرا کردن . [ ت َ ب َرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری کردن و دوری کردن . (ناظم الاطباء). تبرا نمودن . رجوع به تبرا و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرا داشتن
لغتنامه دهخدا
تبرا داشتن . [ ت َ ب َرْ را ت َ ] (مص مرکب ) بیزار بودن . بیزاری جستن : یاران شدند آتش سخن کاین چیست کار آب کن نوروز نو زآب کهن خط تبرّا داشته . خاقانی .رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرئه جستن
لغتنامه دهخدا
تبرئه جستن . [ ت َ رِ ءَ / ءِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تبرئه خواستن . برائت ذمه حاصل کردن . مبرا شدن از تهمت . آزاد شدن از شبهه و افترا. || بیزاری جستن . دوری جستن . رجوع به تبرئه شود.
-
تبری نمودن
لغتنامه دهخدا
تبری نمودن . [ ت َ ب َرْ ری ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دوری نمودن . بیزاری نمودن : بحکم این مقدمات از علم طب تبرّی مینمودم . (کلیله و دمنه ).
-
زبهر
لغتنامه دهخدا
زبهر. [ زِ هََ ] (اِ) عاق و بیزاری پدر و مادر از فرزند. (ناظم الاطباء). عاق باشد. (جهانگیری ). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزند،و آنرا بعربی عاق گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع).