کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیتوتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیتوتة
لغتنامه دهخدا
بیتوتة. [ ب َ تو ت َ ] (ع مص ) شب گذاشتن و شب کار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شب گذاشتن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). || به شب کردن چنین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کما یقال : ظل یفعل کذا؛ یعنی بروز کرد چنین . (ناظم الاطباء) (از م...
-
واژههای همآوا
-
بیتوتت
لغتنامه دهخدا
بیتوتت . [ ب َ / ب ِ تو ت َ ] (از ع ، اِمص ) شب باشی کردن در جایی . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بیتوتة شود.
-
جستوجو در متن
-
شب خواب داشتن
لغتنامه دهخدا
شب خواب داشتن . [ ش َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن زنی روسپی با مردی . شب کردن زنی بدکاره با مردی .
-
فعلولة
لغتنامه دهخدا
فعلولة. [ف َ لو ل َ ] (ع مص ) از اوزان مصدر عربی است ، مانند: بیتوته ، صیرورة، قیمومة، قیلولة. (یادداشت مؤلف ).
-
بیتوتت
لغتنامه دهخدا
بیتوتت . [ ب َ / ب ِ تو ت َ ] (از ع ، اِمص ) شب باشی کردن در جایی . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بیتوتة شود.
-
شب گذاشتن
لغتنامه دهخدا
شب گذاشتن . [ ش َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته . (ترجمان القرآن جرجانی ). به سرآوردن شب . گذراندن شب . به شب مقیم شدن در جایی .
-
شب خواب گرفتن
لغتنامه دهخدا
شب خواب گرفتن . [ ش َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن مردی با روسپی در شب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مبات
لغتنامه دهخدا
مبات . [ م َ ] (ع مص ) (از «ب ی ت ») شب گذراندن . (آنندراج ) (غیاث ). بات یبیت بیتوتةً و مبیتاً و مباتاً، ادرکه ُ اللیل نام او لم ینم . (اقرب الموارد). || (اِ) جای شب گذراندن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
بایت
لغتنامه دهخدا
بایت . [ ی ِ] (ع ص ) بائت . بیتوته کننده و شب گذراننده در نزد کسی : و البائت علی فراش رسول اﷲ (ص ) امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب . (از ناظم الاطباء). و رجوع به بائت شود.
-
بیت
لغتنامه دهخدا
بیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دوک
لغتنامه دهخدا
دوک . [ دَ ] (ع مص ) مالیدن و ساییدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سودن . (تاج المصادر بیهقی ). || مالیدن و ساییدن بوی خوش را. || آرمیدن با زن . || در حیص و بیص افتادن و مریض گشتن قوم . || غوطه دادن کسی را در آب و یا در خاک . || ...
-
شبخواب
لغتنامه دهخدا
شبخواب . [ ش َ خوا/ خا ] (نف مرکب ) که خواب به شب کند. شب خوابنده . || آنکه در شب به جایی بخوابد. || مجازاً روسپی که شب نزد کسی بخوابد (مقابل تک خواب ).(فرهنگ فارسی معین ). || مردی که شبی با روسپیی بیتوته کند. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) بستر....
-
مزدلفة
لغتنامه دهخدا
مزدلفة. [ م ُ دَ ل ِ ف َ ] (اِخ ) موضعی است میان عرفات و منی . (منتهی الارب ). نام جایی به مکه ٔ معظمه . (آنندراج ) (غیاث ). جایی در مکه ٔ معظمه مابین عرفات و منی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مزدلفه شود. جائی است که حاجیان در آن بیتوته کنند آنگاه که ا...