کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیتة
لغتنامه دهخدا
بیتة. [ ت َ ](ع اِ) قوت شبه . (منتهی الارب ). خورد و یکبار در شبانه روزی . (مهذب الاسماء). قوت شبانه . (ناظم الاطباء). || شب گذاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پیته
لغتنامه دهخدا
پیته . [ ] (اِ) بهندی مراره است . و رجوع به بیته شود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
ثنیة
لغتنامه دهخدا
ثنیة. [ ث ِن ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) فرومایه . خوارتر و زبون تر چیزی : فلان ثِنیةُ اهل بیته .
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) کلاکموش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوعی موش یا موش نر بزرگ . (از متن اللغة). ج ، جُرذان . (متن اللغة) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یقال : تفرقت الجرذان بیته ؛ ای قل الطعام عنده و نقیضه اکثراﷲ جرذان بیته ؛ ای اکثر ف...
-
کمع
لغتنامه دهخدا
کمع. [ ک ِ ] (ع مص ) همخوابه . || زمین هموار پست میانه برآمده اطراف . || زمین پست مغاک پا سپرده . || قبا. || کرانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || محل و جای باش ، و گویند فلان فی کمعه ؛ ای فی بیته و موضعه . (من...
-
لائح
لغتنامه دهخدا
لائح . [ ءِ ] (اِخ ) نامی است شخصی را و او از بعض روافض قطعه ٔ ذیل را نقل کرده است :اذا المرجی سرک ان تراه یموت بدائه من قبل موته فجدد عنده ذکری علی ّوصل ّ علی النبی ّ و اهل بیته .(البیان والتبیین ج 3 ص 209).
-
اعین
لغتنامه دهخدا
اعین . [ اَ ی َ ] (اِخ ) ابن تمیم . در عقدالفرید چنین آمده : قالت عائشة: قتل اﷲ مُذَمَّماً بسعیه علی عثمان ترید محمداً اخاها... و ساق الی اعین بن تمیم هواناً فی بیته ... (از عقدالفرید ج 5 ص 52).
-
ارهاج
لغتنامه دهخدا
ارهاج . [ اِ ] (ع مص ) برانگیختن گرد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || بسیار شدن بخور خانه . (منتهی الارب ):ارهج ؛ اذا کثر بخور بیته . (تاج العروس ). || ارهاج سماء؛ باریدن گرفتن آسمان . (منتهی الارب ).
-
افتراز
لغتنامه دهخدا
افتراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بس و قطع کردن حکم جز اهل خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بس و قطع کردن حکم جز برای اهل خود. (ناظم الاطباء). قطع کردن حکم جز خاندان خود را. (از اقرب الموارد). یقال : «افترز امره دون اهل بیته ؛ ای قطعه ». (منتهی الارب ) (ناظم...
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) مقابل . یقال : وجهی زمم بیته ؛ ای تجاهه ؛ روی من مواجه خانه ٔ اوست . || قریب : داری من داره زمم ، او داری زمم داره ؛ خانه ٔ من نزدیک خانه ٔ اوست . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). || امر هم ...
-
ذلفاء
لغتنامه دهخدا
ذلفاء. [ ذَ ] (اِخ ) جاریة ابن طرخان . مرزبانی در الموشح گوید: اخبرنی محمدبن یحیی قال یروی ان ّ العباس بن الاحنف دخل علی الذلفاء جاریة ابن طرخان فقال اجیزی هذا البیت :اهدی له احبابه اُترُجّه فبکی و اشفق من عیافة زاجرفقالت :خاف التلوّن اِذْ اَتَته لان...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حزام بن خویلدبن اسدبن عبدالعزی بن قصی القرشی الاسدی برادر حکیم بن حزام است . بلاذری و ابن مندة از طریق منذربن عبداﷲ ازهشام بن عروة از پدر خود آرد که گفت خالدبن حزام به حبشه مهاجرت کرد و او را در راه مار گزید و بر اثر آن جان س...
-
صبان
لغتنامه دهخدا
صبان . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) محمدبن علی مکنی به ابوالعرفان . وی از علمای مصر است و او راست : منظومه ٔ «الکافیة الشافیة» در علم عروض و قافیه ، مطبوع حاشیة بر شرح اشمونی بر الفیه ٔ ابن مالک ، مطبوع . اتحاف اهل الاسلام بما یتعلق بالمصطفی و اهل بیته الکرا...
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) حسن بن حسین سبزواری معروف به شیعی . یکی از علما و محدّثین اهل تشیّع و صاحب تألیفات بسیار، از جمله : کتاب مصابیح القلوب و کتاب بهجةالمناهج ملخص کتاب مناهج قطب الدین کیدری شارح نهج البلاغه . و کتاب راحة الأرواح و مونس الأش...