کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیانه
لغتنامه دهخدا
بیانه . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است درهندوستان که نیل از آنجا خیزد و آن چیزی باشد که بدان چیزها رنگ کنند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). شهری در هند که نیل در آنجا سازند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
حصن بیانة
لغتنامه دهخدا
حصن بیانة. [ ح ِ ن ِ ب َ ن َ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 131).
-
جستوجو در متن
-
قاسم بیانی
لغتنامه دهخدا
قاسم بیانی . [ س ِ ب َ نی ی ] (اِخ ) ابن اصبغبن محمدبن یوسف بن ناسج بن عطاء، بنده ٔ ولیدبن عبدالملک بن مروان است . وی از بیانه از توابع قرطبه در اندلس است ، در قرطبه از بقی بن مخلد و محمدبن وضاح روایت شنیده و آنگاه به مکه و عراق و مصر کوچ کرده و از ا...
-
قاسم بیانی
لغتنامه دهخدا
قاسم بیانی . [ س ِب َ نی ی ] (اِخ ) ابن محمدبن قاسم ابن محمدبن سیار اموی اندلسی قرطبی ، مکنی به ابومحمد از بزرگان فقیهان و محدثان اندلس است . وی بنده ٔ ولیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی بود و از مجتهدانی است که قائل به حجة و نظر است . از تألیفات او کتاب ...
-
لاحق
لغتنامه دهخدا
لاحق . [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لحق . رسنده . (دهار) (منتهی الارب ). دررسنده . پیوسته . رسیده . بدنبال کسی رسیده . (منتخب اللغات ). آنکه از پس آمده واصل شود و آنچه از عقب به چیزی پیوندد. (غیاث ) : و هر روز او را شأنی است غیرشأن سابق و لاحق . (تا...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن اصبغبن محمدبن یوسف بن ناصح بن عطاء بیانی ، مکنی به ابومحمد آزادشده ٔولیدبن عبدالملک . یکی از پیشوایان علم و ادب و از حافظان بود. اصل او از بیانه است . در قرطبه سکونت گزید و در همانجا به سال 340 هَ . ق . در سن پیری وفات یافت ...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسکافی . صاحب چهارمقاله گوید: اسکافی دبیری بود از جمله ٔ دبیران آل سامان رحمهم اﷲ. و آن صناعت نیکوآموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی و در دیوان رسالت نوح بن منصور محرری کردی .مگر قدر او نشنا...
-
اسپانیا
لغتنامه دهخدا
اسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن با قطعه ٔ پرتقال شبه جزیره ٔ ایبری را تشکیل می دهد. پرتقال از نظر احوال جغرافیائی و احوال...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...