کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب َ ] (ع اِ) بکاءة. یکی بَکاء یک گیاه بکاء. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب َ ] (ع اِ). بکاءة. یکی بکا و بکاء. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به بکا و بکاء شود.
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ باکی . (از اقرب الموارد). رجوع به باکی شود.
-
جستوجو در متن
-
کاه زن
لغتنامه دهخدا
کاه زن . [ زَ ] (اِ مرکب ) یا کاه زنه . طوری از طناب که بکاه آگنند و بر ستور حمل کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
انمی
لغتنامه دهخدا
انمی . [ اُ می ی ] (ع اِ) توشک و نهالی آگنده بکاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بکی
لغتنامه دهخدا
بکی . [ ب َ کی ] (ع اِ) نباتی است ، بکاة یکی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بکا و بکاء شود.
-
کاه گل
لغتنامه دهخدا
کاه گل . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) گل بکاه آمیخته که دیوار وبام را بدان اندایند. (یادداشت مؤلف ) : چون سیل خراب کرد بنیاددیوار چه کاهگل چه پولاد.نظامی .
-
رایم
لغتنامه دهخدا
رایم . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائم . شتر ماده ٔ مهربان بر بچه و پوست آکنده بکاه آن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از المنجد) (ناظم الاطباء). || اشتر که بر بچه ٔ دیگری آموخته بود. (مهذب الاسماء).
-
باک
لغتنامه دهخدا
باک . [ ک ِن ْ ] (ع ص ) اسم فاعل از بُکاء و بکی . که روان بود اشک از دیدگان او از اندوه . ج ، بُکاة، بُکی ّ. (از اقرب الموارد). باکی . گریان . گرینده . گریه کننده . رجوع به باکی و بکاء و بُکی شود.
-
اهران
لغتنامه دهخدا
اهران . [ اَ ] (اِ) تیشه ٔ درودگری و تبر. (ناظم الاطباء). تیشه ٔ درودگری . (برهان ) (انجمن آرا) (هفت قلزم ) (آنندراج ) : بکاه ار کوه کندن دست دادی نه اهران بایدی نه اوستادی .نزاری قهستانی (از انجمن آرا).
-
نادبة
لغتنامه دهخدا
نادبة. [ دِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث نادب . رجوع به نادب شود. || زنی که بر مرده میگرید و محاسن او را برمیشمرد. (از اقرب الموارد). زن ندبه کننده . (ناظم الاطباء). ندب المیت ؛ بکاه ُ و عدد محاسنه ... فهو نادب و هی نادبة. (از اقرب الموارد). نائحه . نوحه سرای...
-
بام اندودن
لغتنامه دهخدا
بام اندودن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) گل اندودکردن بام . کاهگل مالیدن پشت بام . سوی برونی سقفی را با ورقه ای از گل آمیخته بکاه پوشیدن تا آب باران و برف بدرون نترابد. کاهگل مالی کردن . کاهگل مالیدن سوی برونی سقف را : از رعیت شهی که مایه ربودبن دیوار کند و ...
-
رأم
لغتنامه دهخدا
رأم . [ رَءْم ْ ] (ع اِ) شتربچه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بَوّ، گویند: اما لناقتکم من رأم ؛ یعنی چیزی همچون بَوّ یابچه ناقه ٔ دیگری که بدان انس گیرد و آن را دوست دارد. (از اقرب الموارد). پوست شتربچه و جز آن آک...
-
باکی
لغتنامه دهخدا
باکی . (ع ص ) باک . نعت فاعلی از بکی و بُکاء. گرینده از اندوه چنانکه اشک جاری شود. ج ، بُکاة. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). گریه کننده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرینده . (مهذب الاسماء). آنکه بر کسی ستایش گویان گریه کند. (ناظم ...