کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِمَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بما
لغتنامه دهخدا
بما. [ ب ِ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: حرف جر «ب » + ما موصول ) بطریقی که . (ناظم الاطباء). بدانچه .
-
واژههای همآوا
-
بما
لغتنامه دهخدا
بما. [ ب ِ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: حرف جر «ب » + ما موصول ) بطریقی که . (ناظم الاطباء). بدانچه .
-
جستوجو در متن
-
از ره
لغتنامه دهخدا
از ره . [ اَ رَ هَِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف ِ از راه ِ. از طریق . || بچشم . بدیده ٔ : کنون از ره بیگناهان بمانگه کن بر آئین شاهان بما.فردوسی .
-
قوامون
لغتنامه دهخدا
قوامون . [ ق َوْوا ] (ع ص ، اِ) ج ِ قوام . (اقرب الموارد) : الرجال قوامون علی النساء بما فضل اﷲ بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اﷲ و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فَاًِن اءَطعنک...
-
کهانات
لغتنامه دهخدا
کهانات . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کهانة : و لا ینبغی ان یتوهم ان یکون شی ٔ من الکاینات الماضیة او المستقبلة لاتعلمها هی ، فیکذبه المنامات و الکهانات و اخبار النبوات بما وقع و بما سیقع. (حکمة الاشراق سهروردی چ هنری کربن ص 238). و رجوع به کهانة شود.
-
ذات وبر
لغتنامه دهخدا
ذات وبر. [ ت ُ وَ ب َ ] (ع ص مرکب ) یقال للرجل اذا تکلم بما ینکر علیه ، جئت بها شعراء و ذات وَبر.
-
قارعة
لغتنامه دهخدا
قارعة. [ رِ ع َ ] (اِخ ) سریه ای است مر نبی را (ص ). (منتهی الارب ) : تصیبهم بما صنعوا قارعة. (قرآن 31/13) (منتهی الارب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (شهاب ...) ابن محمدبن علی مصری . او راست : النصیحة بما ابدته القریحة. وفات بسال 931 هَ . ق . (کشف الظنون ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بکر مغربی . او راست ارجوزه ای در حدیث به نام معلم الطلاّب بما للاحادیث من الالقاب . (کشف الظنون ).
-
افیون دادن
لغتنامه دهخدا
افیون دادن . [ اَف ْ دَ ] (مص مرکب ) تریاک دادن : درخورقسمت در این محفل رسد هر خشک و ترساقی آرد می بما و شیخ را افیون دهد.آرزو اکبرآبادی (از ارمغان آصفی ).
-
بم
لغتنامه دهخدا
بم . [ ب ِ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: حرف جر «ب » + اسم استفهام ما). مخفف بما. به چه ؟ (ترجمان القرآن جرجانی ). چگونه و به چه وضع؟ (ناظم الاطباء).
-
کشمکشان
لغتنامه دهخدا
کشمکشان . [ ک َم َ ک َ ] (اِ مرکب ) کش مکش . تعارض . جدال : پیر میخانه نمی داد بما دختر رزبر در میکده خوش کشمکشانی کردیم .ظهیرای نهاوندی (از آنندراج ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) (بنی ...) از قبیله های عرب است که با بنی شیبان در تهامة اقامت داشت :اعزز علی تغلب بما لقیت اخت بنی الاکرمین من جشم .(از عقدالفرید).