کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُعد 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب َ ] (ع اِ، ق ) پس . ضد قبل . و آن در حالت اضافت معرب بود و در حالت افراد مبنی بر ضم و من بعد و افعل بعداً. منونین نیز روایت کرده اند و حکی الفراء من بعد، بالکسر بغیر التنوین و اجاز بالضم و التنوین ایضاً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنن...
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب َ ع َ ] (ع ص ، اِ) بُعد.بعید. گویند: منزل بَعَد؛ یعنی بعید. (از اقرب الموارد). منزل دور. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).- تنح غیر بَعَد ؛ یعنی : نزدیک شو. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).|| ج ِ باعد مانند خادم و خدم . (از اقرب الموارد). ی...
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به بُعد شود.
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب ُ ] (ع مص ) ضد قرب . (از اقرب الموارد). دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مردن . (از اقرب الموارد). بمردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بَعَد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بَعَد شود.
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب ُ ](ع اِ مص ) ضد قرب . دوری . (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (غیاث ) (واژه های نو فرهنگستان ).- بعداً له ؛ یقال : بعداً له ؛ یعنی دور گرداند او را خدا و هلاکی باد او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هلاکت و دوری ب...
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب ُ ع َ ] (ع ص ) خیر و فایده . یقال :انه لغیر بعد، و ما عنده بعد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). طائل . منفعت . (از اقرب الموارد).
-
بعد
لغتنامه دهخدا
بعد. [ ب ُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ بعید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به بعید شود.
-
من بعد
لغتنامه دهخدا
من بعد. [ مِم ْ ب َ ] (ع ق مرکب ) از این سپس . (آنندراج ). پس از این . زین پس . از این پس : دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم . (گلستان ).من بعد بیخ صحبت اغیار برکنم در باغ دل رها نکنم جز جمال دوست . سعدی .بس توبه و پرهیزم کز عشق تو...
-
اما بعد
لغتنامه دهخدا
اما بعد. [ اَم ْ ما ب َ ] (ع حرف ربط مرکب ، ق مرکب ) ترکیبی از «اما» لفظ متضمن معنی شرط و «بعد» ظرف زمان بمعنی پس ، و چون در اینجا مضاف الیه محذوف معنوی است بعد را مبنی بر ضم باید خواند، و مضاف الیه محذوف آن بیشتر لفظ حمد و نعت باشد. (از غیاث اللغات ...
-
تارةً بعد اخری
لغتنامه دهخدا
تارةً بعد اخری . [ رَ تَم ْ ب َ دَ اُ را ] (ع ق مرکب ) کراراً. مکرر. چندین بار. چندین نوبت . پیاپی .
-
نسلاً بعد نسل
لغتنامه دهخدا
نسلاً بعد نسل . [ ن َ لَم ْ ب َ دَ ن َ لِن ْ / ب َ دَ ن َ ] (ع ق مرکب ) پشت اندر پشت . پشت در پشت . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
قریوت
لغتنامه دهخدا
قریوت . [ ] (اِخ ) شهر حصارداری در موآب . (کتاب ارمیا 48، 24 و 41 و کتاب عاموس 2:2) (از قاموس کتب مقدس ).
-
حصون تامار
لغتنامه دهخدا
حصون تامار. [ ح ُ ] (اِخ ) (یعنی بریدن درخت را) همان عین جدی میباشد. (سفر پیدایش 14 : 7و 2 تواریخ 2 : 2). و آن از قدیم ترین شهرهای دنیا ومعاصر سدوم و عموره بوده در زمان بنای حبرون شهر آبادی بود. (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به عین جدی شود.
-
حفنی
لغتنامه دهخدا
حفنی . [ ] (اِخ ) (بمعنی جنگی ) و فینحاس (یعنی راست )، هر دو پسران عالی رئیس الکهنه اند که در منصب و گناه و موت شرکت داشته اند و نمونه ٔ تهاون و تأخیر در امورات تربیت اهالی خانه میباشند، زیرا که ایشان همواره تابع شهوات نفسانی و دنیوی و شرارت گردیده ...