کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَشم سطحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ] (اِ) بشمه . تشمیزج است . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تشمیزج شود.
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِ) بشک . بژم . شبنم ریزه را گویند که سحرگاهان بر سبزه زار نشیند و سفید نماید و آنرابعربی صقیع خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (از جهانگیری ) (آنندراج ). سرمایی بود که بامداد بر کشته نشیند سپید چون آبی ت...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است بغایت سردسیر میان طبرستان و ری . (از برهان ) (از جهانگیری ) (رشیدی ) (سروری ). نام دهی در نزدیکی اوشان از محال رودبار ری . (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). موضعی است میانه ری و طبرستان هوای سردی دارد. (سروری )...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است در بلاد هُذَیل . (از معجم البلدان ).
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش َ ] (ص ) سوگوارو ملول . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). ملول بودن . (سروری ) (شعوری ج 1 ورق 178) (سروری )(فرهنگ نظام ). افسرده . غمزده . اندوهگین . اندوهگن .
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن . (زوزنی ). ناگوارد گرفتن و سیر برآمدن از چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). ناگوارد شدن طعام . (آنندراج ). تخمه زده گردیدن حیوان از پرخوری . (ناظم الاطباء). ناگوار شدن طعام . (منتهی الارب ). تخمه کردن شتربچه از شیر و ...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش ِ ](ع ص ) ناگوار. (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج )(از دزی ج 1 ص 90) (سروری ) (فرهنگ نظام ). کسی که دارای بشم بود و تخمه زده . (ناظم الاطباء). تخمه زده . (از اقرب الموارد). الشبع داعیة البشم و البشم داعیة ...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم .[ ] (اِ) غَرَف . (منتهی الارب ). رجوع به غرف شود.
-
یله بشم
لغتنامه دهخدا
یله بشم . [ی َ ل َ ب َ ش َ ] (اِخ ) یله یشم . رجوع به یله یشم شود.
-
بیرون بشم
لغتنامه دهخدا
بیرون بشم . [ بی ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش کلاردشت شهرستان نوشهر است و 6000 تن سکنه دارد.دارای 31 آبادیست و مرکزش مرزن آباد که جمعیت آن با هنگ نظامی 1241 تن است . (از دائرة المعارف فارسی ).
-
بشم وزغ
لغتنامه دهخدا
بشم وزغ . [ ب َ م ِ وَ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پشم وزغ . بفارسی طحلب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به پشم وزغ شود.