کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بویانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بویانیدن
لغتنامه دهخدا
بویانیدن . [ دَ ] (مص ) به بوئیدن واداشتن . اشمام . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) : و لخلخله ٔ سرد می بویانید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).غالیه ٔ مشک و جند بیدستر و مرزنگوش بویانیدن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و کافور و صندل می بویانند تا ...
-
جستوجو در متن
-
انشاق
لغتنامه دهخدا
انشاق . [ اِ ] (ع مص ) بدام آویختن آهو را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بویانیدن نشوق را و در بینی ریختن آن را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بویانیدن نشوق (داروی بینی ) را. (از اقرب الموارد). با دارو ب...
-
اشمام
لغتنامه دهخدا
اشمام . [ اِ ] (ع مص ) بوییدن . (منتهی الارب ). چیز خوشبوی را بوییدن . (از اقرب الموارد) (غیاث ). || بویانیدن . (منتهی الارب )(تاج المصادر) (مجمل اللغة) (غیاث ). || سراستیخ رفتن و بچپ و راست برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گذشتن در حال سر بلند کر...