کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوچ
لغتنامه دهخدا
بوچ . (اِ) اندرون دهان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
بوچ
لغتنامه دهخدا
بوچ . [ ب َ / بُو ] (اِ) خودنمایی و کر و فر. (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (رشیدی ). آنرا بوش هم گویند. (جهانگیری ). خودآرایی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || حشمت . شوکت . || توانایی . || وقار. (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). و رجوع ب...
-
جستوجو در متن
-
بوج
لغتنامه دهخدا
بوج . [ ب َ / بُو ] (اِ) بوچ . تکبر. غرور. || خودنمایی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || کر و فر. (فرهنگ فارسی معین ). برای همه ٔ معانی رجوع به بوچ شود. || درلهجه ای از لهجه های ماوراءالنهر، ظاهراً بمعنی بوس وبوسه و قبله است . (یادداشت بخط مؤ...