کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوقت دیگر موکول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کونه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کونه گذاشتن . [ ن َ / ن ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نپرداختن قسمتی کوچک از وامی ومحول کردن به زمان بعد. بقیتی از وام را به وقت دیگر گذاشتن . مبلغی کم از پرداختنی را نپرداختن . ادای بقیه ای از وام را باز برای بار دیگر گذاشتن . پرداختن بقیتی اندک از وام و ا...
-
معنی کردن
لغتنامه دهخدا
معنی کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به عبارتی دیگر یا زبانی دیگر بدل کردن عبارتی یا زبانی را برای فهم مخاطب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
دیگر کردن
لغتنامه دهخدا
دیگر کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). دگرگون ساختن . بدل کردن . مبدل ساختن : نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینم .ناصرخسرو.
-
پابپا کردن
لغتنامه دهخدا
پابپا کردن . [ ب ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) مردد بودن . حیران بودن . || حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن . || تهاتر.
-
تآسی
لغتنامه دهخدا
تآسی . [ ت َ ] (ع مص ) غمخواری کردن یکدیگر را. تعزیت کردن بعضی بعض دیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تبرا کردن
لغتنامه دهخدا
تبرا کردن . [ ت َ ب َرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری کردن و دوری کردن . (ناظم الاطباء). تبرا نمودن . رجوع به تبرا و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تجدید کردن
لغتنامه دهخدا
تجدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تازه کردن . نو کردن . رجوع بتجدید و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تأخیذ
لغتنامه دهخدا
تأخیذ. [ ت َءْ ] (ع مص ) ترش کردن شیر را. || بستن شوهر به افسون تا نزد زنان دیگر نرود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بند کردن زن شوهری را از زنان دیگر. (تاج المصادر بیهقی ). افسون کردن کسی را. (از اقرب الموارد).
-
اناطة
لغتنامه دهخدا
اناطة. [اِ طَ ] (ع مص ) اناطه اناطةً؛ آویخت آنرا. (ناظم الاطباء). آویختن . معلق کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تعلیق . (از اقرب الموارد). || اناط البعیر؛ به آماس نوطه گرفتار شد آن شتر. (ناظم الاطباء). نوطه . رسیده شدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ...
-
مهاجرت
لغتنامه دهخدا
مهاجرت . [ م ُ ج َ / ج ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی . (ناظم الاطباء). بریدن از جایی به دوستی جایی دیگر. (یادداشت مؤلف ). ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن ...
-
یارم کردن
لغتنامه دهخدا
یارم کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوابانیدن شاخی ازدرختی تا از آن درختی دیگر جدا کنند. افکند کردن .
-
تناقل
لغتنامه دهخدا
تناقل . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) مر یکدیگر را نقل کردن خبر وبیان نمودن . (ناظم الاطباء). نقل کردن حدیث بعضی از بعض دیگر، و تنازع کردن در آن . (از اقرب الموارد).
-
جاسوسی کردن
لغتنامه دهخدا
جاسوسی کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خبر را از جائی به جای دیگر بردن . پنهان طلب چیزی کردن . تَبَلصُق . (منتهی الارب ).
-
فژولیدن
لغتنامه دهخدا
فژولیدن . [ ف ُ دَ ] (مص ) تقاضا کردن . || برانگیختن به جنگ و کارهای دیگر باشد. || راندن و دور کردن . || دور کردن و تکانیدن گرد و خاک از دامن . (برهان ).
-
پامیانی کردن
لغتنامه دهخدا
پامیانی کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) میانجی شدن . وساطت و دلاّلی در خرید و فروش و عقد بیع و نکاح و معاملات دیگر کردن .