کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوری
لغتنامه دهخدا
بوری . (اِ) شیپور و بوق شکارچیان . || نوک هر چیز، ویژه نوک ناخن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || نی شکافته شده . || حصیر ساخته شده از آن و بوریا. (ناظم الاطباء). بوریا. (نشوءاللغة) (مهذب الاسماء). || نی زرگری . منفاخ . (زمخشری ).
-
بوری
لغتنامه دهخدا
بوری . (اِخ ) آل بوری یا اتابکان دمشق از 549 تا 697 هَ . ق . حکومت کردند. رجوع به اتابکان و طبقات السلاطین اسلام ص 142 و 143 شود.
-
بوری
لغتنامه دهخدا
بوری . (اِخ ) ابن طغتکین . رجوع به تاج الملوک بوری بن ... شود.
-
بوری
لغتنامه دهخدا
بوری . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از موری هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
-
بوری
لغتنامه دهخدا
بوری . [ ری ی ] (ع اِ) طریق . (از منتهی الارب ). راه و طریق . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ، اِ) یک نوع ماهی در مصر منسوب به شهر بوره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قسمی ماهی به رود نیل . (دمشقی ).
-
واژههای مشابه
-
آب بوری
لغتنامه دهخدا
آب بوری . [ ب ِ بو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوائی است که زنان با آن رنگ موی گیسوان بگردانند برنگ خرمایی روشن .
-
مجدالدین بوری
لغتنامه دهخدا
مجدالدین بوری . [ م َ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) تاج الملوک ابوسعیدبن ایوب شادی (556-579 هَ . ق .) وی برادر صلاح الدین ایوبی بود و هنگامی که شهر حلب بوسیله ٔ صلاح الدین محاصره شد، زخمی گردید و یک سال بعد درگذشت . وی از علم و ادب بهره داشت . و دیوان اشعار م...
-
اتابکان بوری
لغتنامه دهخدا
اتابکان بوری . [ اَ ب َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به اتابکان دمشق شود.
-
بوری آباد
لغتنامه دهخدا
بوری آباد. (اِخ ) دهی از دهستان پائین ولایت است که در شهرستان تربت حیدریه واقع است و 776 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) بوری بن طغتکین . ملقب به مجدالدین . دوّمین از اتابکان شام . رجوع به بوری ... شود.
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ] (اِخ ) قراارسلان بوری . رجوع به قراارسلان ... شود.
-
ابوشعیب
لغتنامه دهخدا
ابوشعیب . [ اَ ش ُ ع َ] (اِخ ) بوری . رجوع به تاج الملوک ابوشعیب ... شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) بوری بن ایّوب بن شادی بن مروان . ملقب بمجدالدین تاج الملوک . برادر سلطان صلاح الدین ایّوبی . رجوع به بوری ... شود.