کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوذ
لغتنامه دهخدا
بوذ. (اِخ ) کوهی است به سراندیب که آدم علیه السلام بر وی هبوط کرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بعضی جبل نوذ را که بهند است و گویند آدم بدان جا هبوط کرده است ، بوذ ضبط کرده اند. رجوع به راهون شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بوذ
لغتنامه دهخدا
بوذ. [ ب َ ] (ع مص )ستم کردن بر مردم . || محتاج گشتن . || فروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
چیزه بوذ
لغتنامه دهخدا
چیزه بوذ. [ زِ ] (اِ) سبب . باعث . جهت . دلیل . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
بوز
لغتنامه دهخدا
بوز. (اِ) اسب نیله که رنگش به سفیدی گراید. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || اسب جلد و تند و تیز. (برهان ). مطلق اسب تند و تیز. (رشیدی ). اسب تند و تیز. (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسب تندرو. اسب جلد. (ف...
-
بوز
لغتنامه دهخدا
بوز. (اِ) گرانی و سنگینی تب و حرارت . (آنندراج ).
-
بوز
لغتنامه دهخدا
بوز. [ ب َ / بُو ] (اِ) سبزیی که بسبب رطوبت بر روی نان و جامه و گلیم و پلاس و امثال آن هم میرسد. (برهان ) (از جهانگیری ) (آنندراج ). روئیدگی و سبزیی که بواسطه ٔ رطوبت بر روی نان و پنیر و جامه و گلیم و پلاس و جز آنها بهم میرسد. (ناظم الاطباء). بوزک . ...
-
بوض
لغتنامه دهخدا
بوض . [ ب َ ] (ع مص ) مقیم شدن بجایی و لازم گرفتن آنرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به شدن روی کسی از کلف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بوظ
لغتنامه دهخدا
بوظ. [ ب َ ] (ع مص ) انداختن منی در رحم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || فربه شدن بعد از لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
یود
لغتنامه دهخدا
یود. [ ] (اِخ ) بوذ. نام دیگر کوه سراندیب که حضرت آدم بدانجا افتاد. (از مجمل التواریخ والقصص ص 181). و رجوع به سراندیب شود.
-
خداوند هفته
لغتنامه دهخدا
خداوند هفته . [ خ ُ وَ دِ هََ ت َ /ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصطلاحی است نجومی و ابوریحان آنرا چنین آورده : فامّا خداوند هفته آن است کی آن روزهاء گذشته از وقت مولد بازبگیری و هفتگان فکنی و یاذداری کی جند بار اوفتاد و آن را از طالع اصل مولد بشمری...
-
اسجاع
لغتنامه دهخدا
اسجاع . [ اَ] (ع اِ) ج ِ سجع. آوازهای کبوتر و فاخته . (غیاث ). || سخنهای باقافیه . (غیاث ). رشیدالدین وطواط گوید: اسجاع سه است : متوازی ، مطرف ، متوازن . متوازی این چنان بود که در آخر دو قرینه یا بیشتر کلماتی آورده شود که بوزن و عدد حروف و روی متفق ب...
-
بو
لغتنامه دهخدا
بو. (اِ) بوی . رایحه . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). رایحه و تأثیری که به واسطه ٔ تصاعد پاره ٔ اجسام در قوه ٔ شامه حاصل میگردد. (ناظم الاطباء). و با لفظ بردن و برداشتن و شنیدن و کشیدن و گرفتن و ستدن مستعم...