کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بودنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بودنی
لغتنامه دهخدا
بودنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخورِ بودن . لایق ِ بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : بودنی بود می بیار اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون . رودکی . || (اِ) چیزی که وجود داشته باشد. موجود. مکون . (فرهنگ فارسی معین ). وجود. موجود. چیزی که وجود داشته باشد و ممکن بود....
-
جستوجو در متن
-
نبودنی
لغتنامه دهخدا
نبودنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه بودن را نشاید. که وجودیافتنی و هست شدنی نیست . مقابل بودنی .
-
کونی
لغتنامه دهخدا
کونی . [ ک َ نی ی ] (ع ص نسبی ) موجود و بودنی . (ناظم الاطباء). موجود. وجوددارنده . (از فرهنگ جانسون ).
-
فرسودنی
لغتنامه دهخدا
فرسودنی . [ ف َ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه قابل فرسودن باشد. آنچه زود فرسوده شود. (یادداشت به خط مؤلف ) : تو لشکر بیارای و از بودنی روان را مکن هیچ فرسودنی . فردوسی .سخنگوی جان ، جاودان بودنی است نگیرد تباهی ، نه فرسودنی است . اسدی .نه فرسودنی ساخته ست ای...
-
گنه بخش
لغتنامه دهخدا
گنه بخش . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (نف مرکب ) آمرزنده . غفار. غفور. گنه بخشای : توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیاربخشودنی .نظامی .
-
سپهرآفرین
لغتنامه دهخدا
سپهرآفرین . [ س ِ پ ِف َ ] (نف مرکب ) از صفات خدای تعالی جل شأنه . (ناظم الاطباء). حق سبحانه و تعالی . (آنندراج ) : که دیدیم خود بودنی ، هر چه بودسپهرآفرینش نخواهد فزود.فردوسی .
-
تباهی گرفتن
لغتنامه دهخدا
تباهی گرفتن . [ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تباهی پذیرفتن . فساد گرفتن . فساد پذیرفتن : سخنگوی جان جاودان بودنی است نه گیرد تباهی نه فرسودنی است .اسدی .
-
سخون
لغتنامه دهخدا
سخون . [ س ُ ] (اِ) بمعنی سخن که کلام باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : بودنی بود می بیار اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون . رودکی .ترسم کآن وهم تیزخیزت روزی وهم همه هندوان بسوزد بِسْخون .دقیقی .
-
سرمدی
لغتنامه دهخدا
سرمدی . [ س َ م َ ] (ص نسبی ) دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی . (ناظم الاطباء). ما لا اول له و لا آخر. (تعریفات ). ازلی و ابدی : آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست . ناصرخسرو.آرایش سرمدی است امشب معراج محمدی ...
-
نابودنی
لغتنامه دهخدا
نابودنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) ممتنع. محال . که قابل بودن نیست . که وجودپذیر نیست . که ممکن الوجود نیست . نشدنی : مپندار، کاین کار نابودنیست نساید کسی کو نفرسودنیست . فردوسی .به نابودنیها ندارد امیدنگوید که بار آورد شاخ بید. فردوسی .بپیچی دل از هر چه نا...
-
فذالک
لغتنامه دهخدا
فذالک . [ ف َ ل ِ ] (از ع ، اِ مرکب ) باقی و بقیه ٔ چیزی . (غیاث ). || خلاصه . (یادداشت بخط مؤلف ). اصل این کلمه ازریشه ٔ رباعی فَذْلَک َ بوده است و در پارسی الفی را بخطا بر آن افزوده اند : فذالک آن بود که بودنی بوده است . به سر نشاط باید شد. (تاریخ...
-
کاینات
لغتنامه دهخدا
کاینات . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاین . کائنات . بودنی ها. موجودات . (یادداشت مؤلف ) : ای بخود مشغول گشته چون نبات چیست نزد تو خبر زین کاینات ؟ ناصرخسرو.بنگر اندر لوح محفوظ ای پسرخطهاش از کاینات و فاسدات . ناصرخسرو.جوف فلک تا کنون پر نشد از کاینات از...
-
منثنی
لغتنامه دهخدا
منثنی . [ م ُ ث َ ] (ع ص ) سرنگون و دوتا. (غیاث ) (آنندراج ). خمیده و دوتا شده . (ناظم الاطباء) : این بیان بط حرص منثنی است از خلیل آموز کاین بط کشتنی است . مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر5 ص 27).اندر آن کاری که ثابت بودنی است قائمی ده نفس را که منثنی است...
-
بوش
لغتنامه دهخدا
بوش . [ ب َ وِ ] (اِمص ) تقدیر که قدرت داشتن است . (برهان ). تقدیر ازلی . (آنندراج ) (انجمن آرا). تقدیر و سرنوشت و نصیب . (ناظم الاطباء). تقدیر. سرنوشت . (فرهنگ فارسی معین ) : هر آن چیز کو خواست اندر بوش بر آن است چرخ روان را روش . فردوسی (شاهنامه چ ...