کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوتیمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوتیمار
لغتنامه دهخدا
بوتیمار.(اِ) نام مرغی است که او را غم خورک نیز گویند و او پیوسته در کنار آب نشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود با وجود تشنگی آب نخورد و او را بعربی یمام و بیونانی شفنین خوانند. گوشتش بیخوابی آورد و مقوی حافظه باشد و ذهن را تند و تیز کند. (برهان ). مر...
-
واژههای مشابه
-
بوتیمار زدن
لغتنامه دهخدا
بوتیمار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) چون غمگین ، چنباتمه نشستن و با گردنی در شانه ها فروشده . و عامه تیمار زدن گویند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
پتمار زدن
لغتنامه دهخدا
پتمار زدن . [پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) چون بوتیمار سر در میانه ٔ دو شانه فرو بردن . محزون نشستن . رجوع به بوتیمار شود.
-
جفتک
لغتنامه دهخدا
جفتک . [ ج َ ت َ ] (اِ) کاروانک . (برهان ). کاروانک و بوتیمار. (ناظم الاطباء).
-
غم خورک
لغتنامه دهخدا
غم خورک . [ غ َ خوَ / خ ُ رَ ] (اِ مرکب ) نام جانوری است که او را بوتیمار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نام جانوری است که بر لب حوض وتالاب نشیند و از غم اینکه مبادا آب آن کم شود آب نمیخورد، و او را بوتیمار خوانند. (برهان قاطع). مرغی است از انواع مرغا...
-
ماهی خورک
لغتنامه دهخدا
ماهی خورک . [ خوَ / خ ُ رَ ] (اِ مرکب ) بوتیمار. (مؤید الفضلا، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مالک الحزین
لغتنامه دهخدا
مالک الحزین . [ ل ِ کُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) مرغی از مرغان آبی . (آنندراج ). مرغی است از مرغان آب و گویند بلشون است . (از اقرب الموارد). بوتیمار. غم خورک . شفنین . یمام . طریقون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به فارسی بوتیمار نامند، از طیور آبی است ....
-
طریغون
لغتنامه دهخدا
طریغون . [ طَ ] (معرب ، اِ) به یونانی نام مرغی است که آن را بوتیمار گویند و به این معنی بجای غین قاف هم به نظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). شفنین بری است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بوتیمار است که به هندی بگله و کبوت نامند و به عربی یمام و شفنین نیز گ...
-
کیلان
لغتنامه دهخدا
کیلان . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) بوتیمار. (ناظم الاطباء). ماهیخوار. حواصل . (از اشتینگاس ). || فتق و دبه خایه و خایه ٔ آماسیده . || هر چیز خشک پرباد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
کبودر
لغتنامه دهخدا
کبودر. [ ک َ دَ ] (اِ) کرمکی باشد در آب و آن را ماهیان کوچک خورند. (برهان ). کرمکی خرد بود که در آب خورش ماهی خرد بود. (اوبهی ). کرمی است خرد و کوچک و آبی که ماهیان آن را خورند. (آنندراج ). کرمکی باشد خرد در آب و آن خورش ماهی خرد باشد. (صحاح الفرس )....
-
یمام
لغتنامه دهخدا
یمام . [ ی َ ] (ع اِ) کبوتر دشتی . (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). کبوتر وحشی و یکی آن یمامة است و کسائی گوید: کبوتری است که در خانه ها انس می گیرد و اهلی می شود و دیگران گفته اند کبوتری است که جوجه می کند و کبوتر دشتی غیراهلی را حمام گویند و ب...
-
کرتک
لغتنامه دهخدا
کرتک . [ ک ُ ت َ ] (اِ) جامه ٔ کوتاهی که مانند زره بدن را می پوشاند و آستینهای آن تا آرنج می رسد. || پرهای شترمرغ و یا کلنگ و یا بوتیمار که بر سرمی زنند. || قسمی از زردوزی . || گیاهی خاردار. (ناظم الاطباء). رجوع به کُرته شود.
-
طریقون
لغتنامه دهخدا
طریقون .[ طَ ] (معرب ، اِ) شفنین است . (اختیارات بدیعی ). به یونانی خوذرومی است . (فهرست مخزن الادویه ). قمری . بوتیمار. مالک الحزین . غمخورک . یمام . رجوع به طریغون شود. مصحف آن طریفون است .